سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجت قاسم خانی

 

1- امام محمّد باقر (ع) فرمود: عربى بادیه‏نشین از بنى تمیم به نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: مرا نصیحت فرمایید. از جمله مطالبى که پیامبر (ص) به او فرمودند این بود: نسبت به مردم اظهار دوستى کن تا تو را دوست بدارند.

 

2- امام موسى کاظم (ع) فرمود: اظهار محبّت و دوستى نسبت به مردم نیمى از عقل است.

 

3- ابن ادریس در کتاب سرائر مشابه این حدیث را نقل کرده است با این تفاوت: و مدارا کردن با دیگران نیمى از وسیله زندگى است، و کسى که میانه‏روى کند فقیر نمى‏شود .

 

4 - امام صادق (ع) فرمود: زمانى که کسى را دوست دارى او را از این امر با خبر کن، زیرا باعث استوارى محبّت بین شما مى‏گردد.

 

5 - نصر بن قابوس گوید: امام صادق (ع) به من فرمود:زمانى که یکى از برادرانت را دوست مى‏دارى او را از این دوستى آگاه کن، همان طور که حضرت ابراهیم (ع) گفت: «پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده مى‏کنى، خدا فرمود: آیا به [زنده شدن مردگان‏] اطمینان ندارى؟ ابراهیم پاسخ داد: ایمان دارم اما مى‏خواهم قلبم مطمئن شود»

 

6- شخصى به امام باقر (ع) عرض کرد: من این مرد را دوست دارم، امام به او فرمود: او را از این امر با خبر کن، زیرا دوستى را پایدارتر و مهربانى را نیکوتر مى‏سازد.

 

7- امام جعفر صادق (ع) فرمود: زمانى که کسى را دوست مى‏دارى به او بگو.

 

8- امام صادق (ع) از پیامبر خدا (ص) نقل فرموده است: هر گاه یکى از شما همصحبت یا برادر ایمانى‏اش را دوست مى‏دارد او را آگاه سازد.

 

9- ابو العّباس بقباق گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که میفرمود: شخص با ایمان هر قدر محبّتش با همسرش بیشتر شود درجه ایمانش بالا رود.

 

آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام 50

 


[ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 2:14 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت ج‏3 باب صد و هشتم بدیهى است محبت على بن ابیطالب علیه السلام حسنه‏اى است که گناهان را مى‏بلعد و اجازه گذشتن از دوزخ را صادر مى‏کند و برائت از آتش را امضا مى‏نماید و آدمى را ثابت قدم مى‏دارد و کینه على علیه السلام بزهکارئى است که هیچ حسنه‏اى نمى‏تواند جبران آنرا ..... ص : 2 

[کنز العمال 6/ 158] رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده است: دوستى على علیه السّلام گناهان را مى‏بلعد و محو مى‏کند، آنچنان که آتش هیزم را مى‏سوزاند و محو مى‏سازد. 

«تمّام» و «ابن عساکر» این حدیث را از «ابىّ» روایت نموده‏اند. 

[تاریخ بغداد خطیب بغدادى 4/ 194] به سند خود، از «عطاء» از «ابن عباس» روایت مى‏کند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: دوستى على علیه السّلام اعمال ناپسند را آنچنان محو مى‏کند، که آتش هیزم را خاکستر مى‏سازد. 

[همان کتاب 3/ 161] به سند خود، از «ابن عباس» نقل مى‏کند که از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پرسیدم: آیا براى عبور از دوزخ هم جوازى لازم است؟ فرمود: 

آرى! پرسیدم: آن جواز چیست؟ فرمود: دوستى على بن ابیطالب علیه السّلام. 

[کنوز الحقایق مناوى ص 62] رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏فرماید: دوستى على علیه السّلام برات آزادى از دوزخ است. 

«دیلمى» این حدیث را نقل کرده است. 

[کنز العمال 6/ 158] رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده است: خداى تعالى دوستى على علیه السّلام را در دل هیچ مؤمنى که لغزش قدمى براى او پیش آید پایدار نمى‏دارد، مگر اینکه خداى تعالى پاهاى او را در روز قیامت بر صراط پایدار مى‏دارد. 

«خطیب» این حدیث را در «المتفق و المفترق» روایت کرده است. 

[کنوز الحقایق مناوى ص 53] از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله روایت مى‏کند که فرمود: دشمنى و کینه ورزى با على بن ابیطالب علیه السّلام سیئه و کار ناپسندى است که حسنه و کار پسندیده سودى به حال آن ندارد و نمى‏تواند عمل ناپسند را جبران نماید. 


[ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 1:58 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدٍ السَّجَّادِ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا رَجَبٌ عَلِّمْنِی فِیهِ دُعَاءً یَنْفَعُنِی اللَّهُ بِهِ قَالَ فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اکْتُبْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ قُلْ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ فِی أَعْقَابِ صَلَوَاتِکَ فِی یَوْمِکَ وَ لَیْلَتِکَ یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ یَا مَنْ یُعْطِی الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَهُ یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً أَعْطِنِی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ جَمِیعَ خَیْرِ الْآخِرَةِ وَ اصْرِفْ عَنِّی بِمَسْأَلَتِی إِیَّاکَ جَمِیعَ شَرِّ الدُّنْیَا وَ شَرِّ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَیْتَ وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ یَا کَرِیمُ قَالَ ثُمَّ مَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَدَهُ الْیُسْرَى فَقَبَضَ عَلَى لِحْیَتِهِ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ یَلُوذُ بِسَبَّابَتِهِ الْیُمْنَى ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ یَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتِی عَلَى النَّارِ


[ پنج شنبه 91/3/18 ] [ 1:45 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

در علل الشرائع است که چون ابو حنیفه بخدمت حضرت صادق علیه السّلام‏رسید، حضرت از وى پرسید: معنى آیه شریفه: قل‏ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ‏یعنى: بگو شبها و روزهائى در کمال امن در زمین راه روید، چیست؟ و این زمین کجاست؟ ابو حنیفه گفت: گمان میکنم مقصود ما بین مکه و مدینه باشد حضرت صادق رو کرد باصحاب خود و فرمود: اطلاع دارید که در راه مکه و مدینه جلو مردم را میگیرند و اموال آنها را بغارت برده و آنها هم از جان خود ایمن نیستند و کشته میشوند؟عرض کردند:آرى و با این گفتگو ابو حنیفه ساکت شد.آنگاه فرمود: اى ابو حنیفه! بگو بدانم معنى این آیه چیست: مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً یعنى هر کس داخل آن شود آسوده است این محل کدام قسمت از زمین است گفت: خانه خداست فرمود:البته میدانى که حجاج بن یوسف جرثقیل بخانه خدا بست و عبد اللَّه بن زبیر را که پناه بآنجا برده بود بقتل رسانید. آیا او در آنجا آسوده بود؟ابو حنیفه در اینجا نیز سکوت کرد. وقتى ابو حنیفه از خدمت حضرت خارج شد، ابو بکر حضرمى بحضرت عرضکرد:قربانت گردم! جواب این دو سؤال که از ابو- حنیفه فرمودى چیست؟ فرمود: مقصود از آیه اول که میفرماید: شبها و روزهائى در کمال امن در روى زمین راه بروید، یعنى با قائم ما اهل بیت در روى زمین با کمال امن راه بروید، و در آیه دوم که میفرماید: هر کس داخل آن شود آسوده است، یعنى هر کس با قائم بیعت کند و در سلک پیروان وى داخل شود و دست او را بفشارد در کمال امن خواهد بود.!


[ جمعه 91/2/29 ] [ 9:49 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

در کتاب «عیون اخبار الرضا» از على بن عاصم از امام محمد تقى علیه السّلام از پدران بزرگوارش روایت کرده که پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله قائم علیه السّلام را براى ابىّ ابن کعب بدین گونه توصیف فرمود: خداوند نطفه با برکت پاک و پاکیزه را در صلب حسین بوجود آورد که هر مؤمنى که خداوند از وى در خصوص دوستى اهل بیت پیمان گرفته است، از آن نطفه خشنود است و هر منکرى از آن دورى میجوید.او امام پرهیزکار ستوده خصال پسندیده و هادى و مهدى است که حکم بعدل میکند و دستور بدان میدهد و در گفتارش خدا را تصدیق میکند خداوند هم او را تصدیق مینماید، و چون دلائل و علائم آن آشکار شود، از سرزمین تهامه‏ «1» بیرون مى‏آید او گنجهائى دارد که نه طلا و نه نقره است، بلکه اسبهاى نیرومند و مردان نامورى است بعدد اصحاب بدر یعنى سیصد و سیزده نفر که از اقطار جهان بدو روى گرد آیند. صحیفه مهر کرده‏اى با اوست که تعداد یارانش با اسامى و شهرها و طبایع و اوصاف و کینه‏هاى آنها در آن نوشته شده است و آنها همه سعى در فرمانبردارى او (مهدى) دارند.ابى بن کعب عرضکرد: یا رسول اللَّه! دلائل و علائم آمدن او چیست؟ فرمود:پرچمى است که چون وقت قیام وى شود، آن پرچم خود بخود برافراشته مى‏شود و همان پرچم بقائم میگوید: اى ولى خدا برخیز! دشمنان خدا را بکش، و آنها دو پرچم و علامت هستند. شمشیرى در غلاف دارد که چون وقت ظهورش نزدیک شود آن را از غلاف میکشد و خداوند آن را بزبان آورده و او نیز بوى میگوید: اى ولى خدا! برخیز! جا ندارد که بنشینى و دشمنان خدا را بحال خودشان بگذارى.او از پس پرده غیبت بیرون مى‏آید و هر جا دشمن خدا به‏بیند بقتل میرساند و احکام خدا را جارى میسازد و طبق دستور الهى حکم میکند، در حالى که جبرئیل درسمت راست و میکائیل در جانب چپ او قرار گرفته‏اند بزودى آنچه اکنون من بشما میگویم، مردم بزبان مى‏آورند هر چند بعد از زمانهاى طولانى باشد، من هم کار خود را بخدا میسپارم.اى ابى! خوش بحال کسى که او را ملاقات میکند و خوش بحال کسى که او را دوست میدارد، و خوش بحال کسى که عقیده بوجود و ظهور او دارد او آنها را از مهالک دنیوى نجات میدهد و با اعتقاد بخدا و پیغمبر و تمام ائمه طاهرین خداوند درهاى بهشت را براى آنها میگشاید. مثل آنها در دنیا، همچون مشکى است که همیشه بویش استشمام مى‏شود، و هیچ گاه تغییر نمى‏یابد، و مثل آنها در آسمان مانند ماه تابان است که هیچ وقت نورش خاموش نمیشود.ابى بن کعب عرضکرد: یا رسول اللَّه! بیان حال ائمه از جانب خداوند چگونه است؟ حضرت فرمود: خداوند متعال دوازده صحیفه بر من نازل فرمود که نام هر امامى بر مهر آن نگاشته و وصفش در آن، نوشته شده بود.


[ جمعه 91/2/29 ] [ 9:37 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

گفتا که نخواهم ز شما اجر رسالت * جز آنکه محبت بنمایید به زهرا

بنمود محبت به تو مردود جفا جو* آن دم که زد از کینه به پهلوی تودرراه


[ جمعه 91/1/25 ] [ 7:36 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

کارمندی تعطیل‌بردار است، اما دانش‌پژوهی هرگز، «میاسای ز آموختن یک زمان ...»

آغاز سال نو را به خیلی‌ها «تبریک» می‌گوییم، خیلی‌ها هم به ما تبریک می‌گویند، مفهوم این «تبریک» چیست؟ یعنی خیر و برکت یافتن سال و ماه و عمر و زندگی و نیرو و تلاش .

خیلی‌ها پول دارند، اما پولهای‌شان بی‌حرکت است‌ .

خیلی‌ها اولاد دارند، اما خیری از فرزندان‌شان نمی‌بینند .

خیلی‌ها درس می‌خوانند، اما تحصیلاتشان به کار خودشان و جامعه نمی‌آید .

خیلی‌ها تلاش می‌کنند، اما همان جای نخستین‌اند .

خیلی‌ها زحمت می‌کشند، اما همچنان دست‌شان از «بهره زحمات» خالی است و کوشش‌های مستمر آنان بیهوده و بی‌ثمر می‌شود، اینها همان «بی‌برکتی» در زندگی و دانش و دارایی است .

چه کنیم که سال جدید برایمان «برکت» داشته باشد و تبریک گفتن‌ها و شنیدن‌ها مفهوم و مصداق پیدا کند؟

آینده، در گرو گذشته ما و تلاش کنونی ماست .

آنچه خجستگی روزها و سال‌های آتیه را برای ما رقم می‌زند، تصمیم‌های جدی، اراده‌های استوار، برنامه‌ریزی‌های حساب شده، پیگیری‌های دقیق، محاسبه‌ها و مراقبت‌های ویژه است .

ما مسؤول عمر، زمان، فرصت‌ها و استعدادهای خویشیم .

هرگز مباد که گذشته ما به امید «آینده» و آینده ما به حسرت «گذشته»سپری شود و عمر ما بین این گذشته پر حسرت و آینده رؤیایی تقسیم شود و هیچ خورده نیاورد !

این تقسیم، هیچ جالب و زیبا نیست .

زمان، امانتی در دست ماست .

هم می‌توان این عنصر پر بها را سوزاند و دود کرد، هم می‌توان آن را سرسبز و با طراوت ساخت. تعیین کننده این دو وضع هم نحوه عمل ماست .

باید از هر دقیقه قرنی ساخت

قرن را در دقیقه‌ای گنجاند

یا که با شیوه مهار زمان

جبر را هم به زیر بال کشید

ادامه مطلب ...

[ دوشنبه 90/12/22 ] [ 7:59 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

مهدى (خلیفه) دستور داد که در نزدیکى منزل «قبر العبادى» چاهى را براى رفع عطش حاجیان حفر نمایند، تا اینکه بیشتر از صد قامت کنده شد. در حال کندن بودند که دریچه‏اى باز شد که در آن هوا بود و فهمیده نمى‏شد قعر آن چیست؛ چون تاریک بود و باد نیز زوزه مى‏کشید، دو مرد را با طناب به پایین فرستادند، وقتى بیرون آمدند، رنگشان تغییر کرده بود و گفتند: صداى هوایى شنیدیم و خانه‏هایى را دیدیم و مردان، زنان، شتر، گاو و گوسفند مشاهده کردیم که وقتى دست به آنها مى‏زدیم، غبار مى‏شدند. مهدى (خلیفه) از فقها در این مورد پرسید ولى هیچ کدام نتوانستند پاسخ بدهند. امام کاظم- علیه السّلام- نزد مهدى آمد و مهدى آن را از حضرت پرسید حضرت فرمود: آنان «اصحاب احقاف» و باقى مانده قوم عاد بودند که زمین، آنان را در خود فرو برد
جلوه‏هاى اعجاز معصومین ص470


[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 1:36 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

 ابو بصیر مى‏گوید: امام صادق- علیه السّلام- به من فرمود: آنچه در مورد معلّى بن خنیس به تو مى‏گویم، پوشیده‏دار. من هم گفتم: همین کار را انجام مى‏دهم.
فرمود: او به درجه و مقام خودش نمى‏رسد مگر با آن کارى که داود بن على با او مى‏کند.
پرسیدم: داود بن على با او چه خواهد کرد؟
فرمود: او را مى‏خواند و گردنش را مى‏زند و به دارش مى‏کشد.
گفتم: چه وقت این کار انجام خواهد گرفت؟
فرمود: سال آینده.
سال آینده که شد «داود» والى مدینه گشت و معلّى را کشت؛ ابتدا او را خواند و از یاران امام صادق- علیه السّلام- از او پرسید و خواست که نام تمام آنان را بنویسد.
معلّى گفت: من هیچ یک از اصحاب او را نمى‏شناسم و من (فقط) دنبال نیازهاى او مى‏رفتم.
داود گفت: کتمان مى‏کنى. اگر کتمان بکنى تو را خواهم کشت.
معلّى گفت: آیا با کشته شدن مرا مى‏ترسانى؟ به خدا سوگند! اگر مرگ زیر پاهایم بود، پا از آن بر نمى‏داشتم. پس او را کشت و به دارش زد، همان طور که امام صادق- علیه السّلام- فرموده بود.

 اثبات الهداه: 5/ 416، حدیث 152. بحار الانوار: 47/ 109، حدیث 144


[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 1:32 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

 ابو بصیر مى‏گوید: امام صادق- علیه السّلام- به من فرمود: آیا امامت رامى‏شناسى؟
گفتم: آرى، به خدا سوگند، او تو هستى.
فرمود: راست گفتى.
گفتم: مى‏خواهم علامت و نشانه امامت را به من (نشان) بدهى.
فرمود: بعد از شناخت، علامت لازم نیست.
گفتم: بینشم زیاد مى‏شود.
فرمود: به کوفه بر مى‏گردى و پسرى به نام «عیسى» براى تو متولد مى‏شود و بعد از او هم محمّد و بعد از آن دو هم، دو دختر زاده مى‏شوند. و نام پسرانت نزد ما با نامهاى شیعیان ثابت است. همچنین تا روز قیامت نام تمام ذریّه شیعیان و نام پدران و اجدادشان در صحیفه‏اى زرد رنگ و پیچیده نوشته شده است‏.     جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص: 456


[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 1:24 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره وبلاگ
لینک دوستان
چه انتظار عجیبی !!! تو در میان منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 90
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 128404