حجت قاسم خانی |
هر که« الفبای طلبگی» را نداند، دچار« جهل مرکب » می شود و هر که با زیر و زبر «آیات علم» و« سوره های معرفت» بیگانه باشد، قرائتش غلط خواهد شد . پس باب اول کتاب حوزه آموختن این الفبا و آشنایی با حرکات و سکنات این فرهنگاست ، تا« طلبه» از« طلبه نما » متمایز شود . طلاب واقعی که مطلوب خلق و محبوب خالقند ،آنانند که در مدرسه دین، ابجد یقین می خوانند و در مدرس عترت، الفبای عزت می آموزند و در مکتب قران، مشق عرفان می نویسند . زندگیشان عطف به مبدا است و وصل به معاد . با نفی خود اثبات خدا می کنند و غرور را از نفس خویش جدا . در محرمات اهل توقف اند و در شبهات، اهل احتیاط . ضمیر خود را در افق تقوا ظاهر می سازند، با شهرت و نام، خود را گم نمی کنند و با پست و مقام و چند سلام، پشت به حوزه و قم نمی کنند و« معانی» نخوانده به« بیان» نمی پردازند . به جرح و تعدیل نفس مشغولند و هر روز عمر خود را« تجزیه و ترکیب» می کنند . افعا لشان بی حرف عله، به مصدر خلوص بر می گردد .اسمشان مبنی بر فتح است و فعلشان لازم و حرفشان جازم . نه در حرف،منفی بافند، نه در ادعا اهل لاف و گزا ف . نه در جای وقف، حرکت میکنند ونه در جای حرکت، اهل وقفند . از معتکفان حجره« لم ولما»بیزارندوازسایه نشینان«لیس ولا»بر کنار . . مشتق اند، اما از علم . جامدند، اما بر دین. اجوف اند، اما از ریا .ناقص اند، اما از رذایل .مجردند، اما از تعلقات. مزیدند، اما در فضایل . قبای ریاضت بر تن دارند وعبای عبادت بر دوش .نعلین اراده در پا وزمزمه تهجد در گوش .با عینک بصیرت، کتاب نفس را مرور می کنند، با ذره بین محاسبه، عیوب خود را می یابند و با قلم تهذیب، خطاها را اصلاح می کنند . به حجیت ظاهر قائلند، اما از باطن خودغافل نمی شوند .حاشیه می خوانند، اما در متن اند . هم آشنا به اشارات اند،هم کنایه هم اهل رسالتند، هم رساله، هم صاحب کفایت اند، هم کفایه . . «جهاد» می گیرند ، هم «اجتهاد » هم اجازه «ماهیت» را فدای «وجود» نمی کنند، بر متن دین حاشیه دنیا نمی زنند .فروع نفسانیات را به اصول الهیات بر می گردانند نه در عرصه جرو بحث، مجرور جدل می شوند و نه از خط اصیل ، نسخه بدل. از محکمات دین، طفره نمی روند و در متشابهات دل، سرگردان نمی شوند . نه« وسائل» را وسیله دنیا می کنند نه «مکاسب» را دکان کسب می سازند . نه در شعر، قافیه خلوص را می بازند، نه در خطابه، قول بلا عمل دارند، نه در تالیف، به تفرقه می افتند ونه در تحقیق، از حق دور می شوند، نه در فکر، دچار دور و تسلسل اند، نه در عمل، اسیر جهل و تغافل . صرفشان حرف از معاد میزند.نحوشان، صرف آخرت می شود.کلامشان تجریدی است و فلسفه شان صدرایی.فقهشان جواهری است و اصولشان رسائلی . منطقشان عاشورایی است و حماسه شان حسینی و عرفانشان سجادی . بدیعشان بدعت ستیز است و بیانشان شبهه سوز و از بدایه حکمت تا نهایه حکومت در خط امام و ولایت اند . از ،مقدمات فراتر می روند از سطح به عمق می رسند و در خارج، به داخل می اندیشند . هم حجره «حال» اند و هم بحث«اشتغا ل» . بیش از «مدرک» به «درک »می اندیشند و بیش از« مدارج» به «معارج» . درسشان« تکلیف» است و امتحانشان «جهاد» و قبولی شان «شهادت» . اینها گوشه ای از الفبای طلبگی است . .خدایا ما را با الفبای این کتاب، آشنا بگردان «عرض» هایمان را «جوهر» کن و «مفرد»هایمان را«جمع».انقلابیون ما را« مقدس» و «مفید» کن مدرسانمان را چون «مدرس» و« شهید». خدایا تا مارا اهل «ضمیر» نکرده ای «ظاهر» مکن.. (استاد جواد محدثی)
[ یکشنبه 90/3/22 ] [ 7:31 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |