سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجت قاسم خانی

برخی توهم کرده اند، خداوند است که معصوم را از خطا و گناه باز می دارد و معتقد شده اند که عصمت جبری است و شخصی که این موهبت الهی را داراست، قوه مخالفت و ترک طاعت را ندارد، یعنی مخالفت با اوامر الهی از حیطه اختیار او خارج است، پس عصمت را با اختیار ناسازگار دانسته اند. در پاسخ می گوئیم، عصمت با اختیار انسان معصوم قابل جمع است، برای توضیح بیشتر می گوئیم:

            فعل اختیاری، فعلی است که از فاعل مختار صادر می شود و اطلاق صفت مختار برای فاعل صحیح است که دارای دو جنبه باشد: اول؛ نسبت به کاری که انجام می دهد علم و آگاهی داشته باشد. دوم؛ بعد از علم و آگاهی، قدرت برگزینش و انتخاب یکی از افعال را داشته باشد، تا با انتخاب فعل و تحقق عینی بخشیدن به آن، به او فاعل مختار گویند.

            از آنجایی که ائمه(ع) مانند ما بشر هستند، بنابراین در اینها هم کششهای مختلفی به سوی امور متضاد و گوناگون تحقق دارد و از طرفی هم دانستیم که حقیقت عصمت از مقوله علم می باشد، علمی که از نسخ علوم متعارف و عمومی که از راههای عادی حاصل می گردد نمی باشد، بلکه علمی است که شکست ناپذیر که مغلوب سایر قوای دیگر انسان نمی گردد.

            عصمت قوه ای است که صدور معصیت با وجود آن ممتنع می شود و از شئون مقام علم است، با ثبوت اختیار که از شئون مقام عمل است و به معنی صحت صدور فعل و ترک، از جوارح می باشد منافاتی ندارد. بنابراین اگر کسی به مفسده یا ضرر و زیان کاری علم قطعی داشته باشد و این علم او را از رفتن به سراغ آن و انجام دادنش منع کند، این منافاتی با مختار بودن او نخواهد داشت.

            مانند کسی که علم به سم بودن یک چیزی دارد، این علم، آدم عاقل را از خوردن آن به طور قطع دور خواهد کرد و یا مثلاً: هیچ آدم عاقلی به سیم بدون پوشش برق دست نمی زند ولی در عین حال نرفتن به سوی چنین کارها به معنی نداشتن قدرت نسبت به آنها نمی باشد، بلکه انسان با توجه به آثار این کارها و پیامد های آن، آنها را ترک و به آنها نزدیک نمی شود، اگر چه قدرت بر انجام دادن آنها از او سلب نشده است، یعنی انجام دادن چنین کاری به صورت، محال عادی در می آید که امکان انجام فعل محفوظ است، نه محال عقلی که به معنی قدرت نداشتن بر آن می باشد.

            بلکه اصلاً قول به اینکه عصمت امر غیر اختیاری می باشد یک مفهوم متنافی الاجزاء است که اجزاء آن با یکدیگر متناقضد مثل مفهوم یخ مایع، زیرا اگر معصوم (امام) اختیاری نداشته باشد، تکلیف کردن او محال است، آدم مجبور که هیچ نوعی اختیار ندارد، قابل تکلیف کردن نیست، وقتی او قابل تکلیف کردن نبود، پس هیچ نوع تکلیفی برای او نیست و دیگر در مورد چنین شخصی معصیت و اطاعت مطرح نیست تا مصونیت از فعل معصیت و ترک طاعت که همان عصمت است برای او ثابت شود. مانند سایر موجودات که تکلیف ندارند، مثل درخت که در اینها عصمت معنی ندارد.

مرحوم علامه طباطبایی می گوید: این علم یعنی ملکه عصمت، طبیعت انسان را، که اختیار داشتن او در افعال ارادی می باشد، تغییر نمی دهد و آنها را به ساحت اجبار و اضطرار خارج نمی کند، چگونه این چنین باشد در حالی که علم مبادی اختیار است و مجرد قوت علم جز قوت اراده چیزی را اقتضا نمی کند، مانند کسی که طالب سلامت است وقتی که علم پیدا کرد که این مایع سمّ (کشنده) است و به مجرد خوردن او را می کشد برای چنین شخصی خوردن آن مایع ممتنع (محال عادی) می شود. گرچه نسبت به شرب آن اختیارش باقی می ماند. در صورتی فاعل مضطر و مجبور می شود که مُجبِر(اجبار کننده) یکی از دوطرف فعل و یا ترک را از حدّ امکان به سوی امتناع خارج کند. (و در اینجا چنین نیست زیرا قدرت به هر یک از دو طرف فعل یا ترک همچنان باقی است).


[ دوشنبه 90/3/23 ] [ 3:28 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
درباره وبلاگ
لینک دوستان
چه انتظار عجیبی !!! تو در میان منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 128352