حجت قاسم خانی |
[ جمعه 90/12/5 ] [ 11:45 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]
بسماللهالرّحمنالرّحیمآن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبرکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ20/07/90ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد. در جلسات گذشته برای پاسخ به این سؤال که کدام نظام ارزشی را انتخاب کنیم که دلیل کافی و دلنشین داشته باشد و انگیزه حرکت در ما ایجاد کند گفتیم: یکی از راههای رسیدن به این مقصودآگاهی نسبت به هدف آفرینش است و به این جهت درباره هدف آفرینش انسان بحث کردیم و با بررسی آیات شریف قرآن به این نتیجه رسیدیم که ما آفریده شدهایم تا در این عالمِ تغییر و تغیّرات آزمایش شویم تا راهی را برگزینیم که منجر به قرب خدا و نیل به رحمتی ویژه شود، ومواد این امتحان هم مظاهر بندگی خداست. پاسخی برای لذتجویاندر ابتدای طرح بحث عرض کردیم: جوانان زمان ما به بحثهای تعبدی اکتفا نمیکنند و میخواهند هر چه بیشتر کنه مطلب را بفهمند؛ به خصوص وقتی به صورت کتبی و غیر حضوری سؤالشان را مطرح میکنند خیلی بیپرده حرفشان را مینویسند. گاهی چنین سؤالی را مطرح میکنند که: «اگر کسی دلش نخواهد به قرب خدا و بهشت برسد باید چه کسی را ببیند؟!» این سؤال قدری گستاخانه است اما در باطن آن یک سؤال عمیقاً جدی وجود دارد و آن این است که: «محرک ما در زندگی، عاملی است که ما را به طرف لذت سوق میدهد، لذا تمام کارهای ما برای رسیدن به لذت است. اما نیمه شب بلند شدن و مناجات کردن لذتی ندارد. اگر برای بعضی افراد لذت دارد آنها به دنبال این کارها بروند. من این لذت را درک نمیکنم. لذت من در دیدنیهای زیبا، خوردنیهای چرب و شیرین و از این قبیل امور است. حرف قرآن هم روی سر ما جا دارد و من انکار نمیکنم. اما من دوست دارم خوش باشم!» این سؤال، جدی است و در ذهن افراد زیادی وجود دارد به خصوص امروزه که عوامل منحرفکننده، هم در زمینه القای شبهات بسیار فعال هستند وهم آن چنان وسایل التذاذات مادی را فراهم میکنند که اصلا به جوان مجال فکر کردن در امور معنوی را نمیدهند. [ پنج شنبه 90/7/28 ] [ 9:28 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]
قال حذیفة: کان الناس یسألون رسول الله (صلى الله علیه و آله)، عن الخیر، و کنت أسأله عن الشر، فقال النبی (صلى الله علیه و آله): «یکون فی آخر الزمان فتن کقطع اللیل المظلم، فإذا غضب الله على أهل الأرض، أمر الله سبحانه و تعالى إسرافیل أن ینفخ نفخة الصعق، فینفخ على غفلة من الناس، فمن الناس من هو فی وطنه، و منهم من هو فی سوقه، و منهم من هو فی حرثه، و منهم من هو فی سفره، و منهم من یأکل فلا یرفع اللقمة إلى فیه حتى یخمد و یصعق، و منهم من یحدث صاحبه فلا یتم الکلمة حتى یموت، فتموت الخلائق کلهم عن آخرهم، و إسرافیل لا یقطع صیحته حتى تغور عیون الأرض و أنهارها و بناؤها و أشجارها و جبالها و بحارها، و یدخل الکل بعضهم فی بعض فی بطن الأرض، و الناس خمود و صرعى، فمنهم من هو صریع على وجهه، و منهم من هو صریع على ظهره، و منهم من هو صریع على جنبه، و منهم من هو صریع على خده، و منهم من تکون اللقمة فی فیه فیموت، فما أدرک به أن یبتلعها، و تنقطع السلاسل التی فیها قنادیل النجوم، فتسوى بالأرض من شدة الزلزلة، و تموت ملائکة السماوات السبع و الحجب و السرادقات و الصافون و المسبحون و حملة العرش و الکرسی، و أهل سرادقات المجد و الکروبیون، و یبقى جبرئیل و میکائیل و إسرافیل و ملک الموت (علیهم السلام). [ شنبه 90/7/16 ] [ 4:56 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
صدر المتألهین شیرازی در کتاب مفاتیح الغیب نقل کرده است، که مردی میگفت: از پروردگار خود درخواست کردم تا محل و مکان شیطان را در دل آدمی به او نشان بدهد. پس به وقت خوابیدن و استراحت کردن، در خواب مردی را دیدیم که پیکرهاش مانند بلور است، به طوری که درون او از بیرون دیده میشد. خوب که به درون آن پیکرهی بلورین نگاه کردم، شیطان را دیدم که به صورت قورباغه ای با خرطومی باریک و دراز، بر روی شانه ی چپ او، میان گوش و دوشش نشسته، و خرطومش را از شانه چپ فرو برده و به قلب او رسانده، و او را وسوسه میکند. در این وضع، وقتی آن شخص در دل یاد خدا میکند و ذکر خدا را میگوید، آن قورباغه خود را عقب میکشد و میگریزد. و این تجسّم وجود شیطان، و اثر ذکر و یاد خدا در قلب، روح و جسم آدم، و از طرفی، غفلت از یاد خدا و دوری از ذکر خدا، باعث وسوسه و نفوذ شیطان در انسان است. [ سه شنبه 90/6/22 ] [ 6:4 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
هر کس از یاد خدا روگردان شود شیطانى را به سراغ او مىفرستیم، و همواره با او قرین خواهد بود"! (وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ). آرى غفلت از ذکر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دلباختگى به زرق و برق آن، موجب مىشود که شیطانى بر انسان مسلط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهاى در گردنش افکنده،" مىبرد هر جا که خاطرخواه او است"! بدیهى است جاى این ندارد که کسى تصور جبر از این آیه کند، چرا که این نتیجه اعمالى است که خود آنها انجام دادهاند، بارها گفتهایم اعمال انسان، مخصوصا غرق شدن در لذات دنیا و آلوده شدن به انواع گناهان، نخستین تاثیرش این است که پرده بر قلب و چشم و گوش انسان مىافتد، او را از خدا بیگانه مىکند، و شیاطین را بر او مسلط مىسازد، و تا آنجا ادامه مىیابد که گاهى راه بازگشت به روى او بسته مىشود، چرا که شیاطین و افکار شیطانى از هر سو او را احاطه مىکنند، و این نتیجه عمل خود انسان است هر چند نسبت آن به خداوند نیز به عنوان" سبب الاسباب" بودن صحیح مىباشد، این همان چیزى است که در آیات دیگر قرآن به عنوان" تزیین شیطان" (فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ) (نحل- 63) یا ولایت شیطان" (فَهُوَ وَلِیُّهُمُ الْیَوْمَ) (نحل- 63) تعبیر شده است. قابل توجه اینکه جمله" نقیض" با توجه به مفهوم لغوى آن هم دلالت بر استیلاء شیاطین دارد، و هم قرین بودن آنها، در عین حال جمله" هو له قرین" بعد از آن آمده تا این معنى را تاکید کند که شیاطین از اینگونه افراد هرگز جدا نمىشوند! تعبیر به" رحمان" اشاره لطیفى است به اینکه آنها چگونه از خدایى که رحمت عامش همگان را فراگرفته روىگردان مىشوند، و از یاد او غافل مىگردند؟. آیا چنین کسانى جز این سرنوشتى مىتوانند داشته باشند که همنشین شیاطین، و محکوم فرمان آنها گردند. بعضى از مفسران احتمال دادهاند که" شیاطین" در اینجا معنى وسیعى دارد که حتى شیاطین انس را شامل مىشود، و آن را اشاره به" رؤسا و سردمداران ضلالت" دانستهاند که مستولى و مسلط بر غافلان از یاد خدا مىشوند و با آنها قرین هستند، و این توسعه بعید نیست. سپس به دو امر مهم که شیاطین در باره این غافلان انجام مىدهند اشاره کرده مىفرماید:" آنها این گروه را از راه خدا بازمىدارند" (وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ). هر وقت اراده بازگشت کنند سنگى بر سر راه آنها مىافکنند و مانعى ایجاد مىکنند تا هرگز به صراط مستقیم بازنگردند. و آن چنان طریق گمراهى را در نظر آنها زینت مىدهند که:" گمان مىکنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند"! (وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ). همانگونه که در آیه 38 سوره عنکبوت در باره" عاد" و" ثمود" مىخوانیم: وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرِینَ: " شیطان اعمالشان را در نظرشان زینت داد و آنها را از راه بازداشت در حالى که قبلا راه را پیدا کرده بودند". خلاصه این وضع هم چنان ادامه پیدا مىکند انسان غافل و بیخبر در گمراهى خویش، و شیاطین در اضلال او تا هنگامى که پردهها کنار مىرود، و چشم حقیقت بین او باز مىشود،" زمانى که نزد ما حاضر مىشود مىبیند ولى و قرینش هم چنان با او است، همان کسى که عامل همه بدبختیهاى او بوده! فریاد مىزند و مىگوید: اى کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود! چه بد قرین و همنشینى هستى تو"! (حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ). همه عذابها یک طرف، و همنشینى با این قرین سوء یک طرف، همنشینى با شیطانى که هر وقت به قیافه نفرتانگیز او مىنگرد تمام خاطرههاى گمراهى و بدبختیش در نظرش مجسم مىگردد، کسى که زشتیها را در نظرش زیبا جلوه مىداد، و بیراهه را شاهراه، و گمراهى را هدایت، اى واى که او براى همیشهقرین و هم بند او است!. آرى صحنه قیامت تجسمى است گسترده از صحنههاى این جهان و قرین و دوست و رهبر اینجا با آنجا یکى است، حتى به گفته بعضى از مفسران هر دو را با یک زنجیر مىبندند!. ولى این آرزو هرگز به جایى نمىرسد، و میان آنها و شیاطین هرگز جدایى نمىافتد، لذا در آیه بعد مىافزاید:" هرگز این گفتگو و ندامت امروز به حال شما سودى ندارد، چرا که شما ظلم کردید، و در نتیجه همه در عذاب مشترکید" (وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ). باید عذاب این همنشین سوء را با عذابهاى دیگر براى همیشه ببینید «1». و به این ترتیب امید آنها را در مورد جدایى از شیاطین براى همیشه مبدل به یاس مىکند و چه طاقتفرساست تحمل این همنشینى؟ [ یکشنبه 90/6/20 ] [ 10:39 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
(آیه 19)- در اینجا صحنههایى از مسائل مربوط به «معاد» منعکس است: صحنه «مرگ» صحنه «نفخ صور» و صحنه «حضور در محشر». نخست مىفرماید: «و سر انجام سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ به حق فرا مىرسد» (وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ). «سکره مرگ» حالتى است شبیه به «مستى» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العادهاى به انسان دست مىدهد، و گاه بر عقل او چیره مىگردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مىبرد. چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته و پیوند داشته است. على علیه السّلام ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد، مىفرماید: «سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مىآورد، اعضاى بدنشان سست مىگردد، و رنگ از صورتهایشان مىپرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدائى مىافکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است، با چشمش مىبیند و با گوشش مىشنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمىتواند سخن بگوید! در این مىاندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروتهائى مىافتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤولیت گرد آورى آن را بر دوش مىکشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مىافتد، آنها از آن متنعم مىشوند و بهره مىگیرند اما مسؤولیت و حسابش بر اوست»؟ سپس قرآن ادامه مىدهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مىشود: «این همان چیزى است که تو از آن مىگریختى»! (ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ). آرى! مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مىگریزند، به خاطر این که آن را «فنا» مىدانند، نه دریچهاى به عالم «بقاء» یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمىتوانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان! هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است، و احدى را توان فرار از آن نیست. (آیه 20)- سپس به مسأله نفخ صور پرداخته، مىفرماید: «و در صور دمیده مىشود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ). منظور از «نفخ صور» در اینجا همان نفخ دوم است که نفخه «قیام» و «جمع» و «حضور» است، نفخهاى است که در آغاز «رستاخیز» انجام مىگیرد، و با آن، همه انسانها زنده مىشوند، و از قبرها برخاسته، براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مىشوند. (آیه 21)- در این آیه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مىکند: «و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مىشود، در حالى که همراه او حرکت دهنده و گواهى است» (وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ). درست همچون دادگاههاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مىدهد.
[ چهارشنبه 90/6/16 ] [ 5:4 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
.[1] امام هشتم علیه السّلام از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام روایت کرده: مردى به امام صادق علیه السّلام عرض کرد صفت مرگ را برایم بیان کن! فرمود: براى مؤمن در هنگام مرگ همانند آن است که خوشبوترین بوها را استشمام کند؛ و از بوى خوش آن خواب آلوده و سرمست گردد و هر گونه رنج و دردى از او برطرف شود، ولى براى کافر مانند آنست که به گزش اژدها، و کژدمها یا سختتر از آنها دچار گردیده باشد! یکى از حاضران عرض کرد: ما شنیدهایم گروهى مىگویند: مرگ براى کافر دشوارتر از برش با ارّه، و چیدن با قیچى، و کوبیده شدن با سنگها، و به حرکت آوردن سنگهاى آسیاست بر حدقه چشمها.فرمود: آرى بعضى کافران و تباهکاران، وضعشان چنان است. (معانی الأخبار-ترجمه محمدى، ج2، ص: 193) [ پنج شنبه 90/4/30 ] [ 7:24 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
قرآن کریم که از طرف خداوند متعال بر بندگانش فرستاده شده بر تحقق معاد تأکید می کند و آن را وعده حتمی و تخلف ناپذیر الهی می شمارد بدین ترتیب حجت رابر مردم تمام می کند . خداوند در قرآن بارهابر تحقق قیامت قسم یاد کرده و هشدار دادن به مردم ، نسبت به قیامت را از مهمترین وظیفه انبیاء دانسته است . اما اینکه قیامت کی رخ می دهد و زمانش چه موقع است؟ سخنی به میان نیامده است .علم مختص خدادر سوره لقمان آیه آخر ، به تناسب بخشی که در آیه قبل پیرامون روز رستاخیز به میان آمده ، سخن از علومی به میان می آورد که مخصوص پروردگار است ، می گوید: «آگاهی بر زمان قیام قیامت مخصوص خداست» و اوست که باران را نازل می کند و از تمام جزءیات نزول آن آگاه است و نیز اوست که از فرزندانی که در رحم مادران هستند آگاه است، و هیچ کس نمی داند فردا چه می کند و هیچ کس نمی داند در چه سرزمینی می میرد، خداوند عالم و آگاه است . [ جمعه 90/4/17 ] [ 10:36 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
از مهمترین عواملی که سقوط بشر را در پی دارد غفلت است، غفلت که در لسان ائمه به عنوان چرک جان و روح مطرح شده است، همچون پرده ای میان انسان و حقیقت، باعث نزول انسان به اسفل السافلین می شود ، گنهکارانی را می بینیم که علمی به حرمت و دورکنندگی گناه خود از خداوند متعال دارند، اما به علت غفلت در گناهان فرو می روند و در لحظه گناه معلومات خود را فراموش می کنند یا مهمل می انگارند، برای این است که می بینیم در کلمات عرفا یقظه (بیداری) به عنوان اولین منزل سلوک معرفی شده است. پس زودودن پرده غفلت و رسیدن به مقام یقظه در سعادت انسان بسیار مهم است. از مهمترین عواملی که به این امر کمک می کند مسأله یاد قیامت است.ائمه اطهار (ع) و علما اخلاق پیوسته به شاگردان خود توصیه می کردند که از یاد مرگ و معاد غفلت نکنند و در جای جای زندگی خود همواره به یاد قیامت بودند . امیر مؤمنان علی (ع) فرمود:«طوبی لِمَن ذَکَرَ المَعادَ فَاستَکثَرَ مِن الزّادِ» یعنی خوشا به حال کسی که معاد را یاد کند و برای آن بر زاد و توشه اش بیفزاید. امام حسن مجتبی (ع) وقتی که به یاد مرگ ، به یاد قیامت ، به یاد عبور از پل صراط و به یاد عرضه شدن به پیشگاه خدا در قیامت می افتاد ، گریه می کرد ، تا آنجا که آهی جانسوز می کشید و مدهوش بر زمین می افتاد ، بسیار مضطرب و پریشان می شدو با حالی خاص از درگاه الهی طلب بهشت می نموده و از آتش دوزخ به سوی خدا پناه می برد . [ دوشنبه 90/3/30 ] [ 12:47 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
بر پایی جهان آخرت تنها به زنده شدن مجدد انسان ها نیست بلکه اساسا نظام این جهان، دگرگون می شود و جهان دیگری با ویژگی های دیگری بر پا می شود ، جهانی که برای ما قابل پیش بینی نیست و طبعا شناخت دقیقی هم از ویژگی های آن نمی توانیم داشته باشیم و آن گاه همه انسانها از آغاز تا پایان خلقت با هم زنده می شوند و به نتایج اعمالشان می رسند و جاودانه در نعمت یا عذاب می مانند .[1] یکی از تصاویری که خداوند در قرآن از قیامت برای بشریت بیان می کند چگونگی آغاز قیامت است ، خداوندمتعال در هر جای قرآن که از قیامت سخن به میان آورده ، آن را به گونه ای بیان کرده که انسان با شنیدن آن آیات هول و هراس وجودش را فرا می گیرد . نشانه های قیامت نیز در قرآن بیان شده است و می توان آنها را به سه بخش تقسیم کرد . بخش اول حوادث مهم که قبل از پایان دنیا رخ می دهد، بخش دوم حوادث وحشتناک در آستانه پایان دنیا است و بخش سوم حوادث شروع قیامت می باشد، حوادث مهم که قبل از پایان دنیا رخ می دهد نشان دهنده این است که قیامت نزدیک است ، برخی مفسران معتقدند این حوادث تحقق یافته است و قیامت نزدیک شده است، از جمله این حوادث شق القمر است که معجزه پیامبر اسلام (ص) می باشد که در مکه اتفاق افتاد و بعث پیامبر (ص) هم نشانه دیگر است ، چرا که پیامبر (ص) آخرین پیامبر است که فرستاده شده و نشانه دیگر قبل از پایان یافتن دنیا ، آشکار شدن دود غلیظ در آسمان است که طبق آیه 10 سوره دخان نشانه نزدیک شدن قیامت است. در روایت آمده است که حضرت علی (ع) از پیامبر (ص) ، نقل کرد که فرمود: «ده حادثه است که قطعا پیش از قیامت رخ می دهد : 1-خروج سفیانی.2-خروج دجّال. 3- برخاستن دودها.4- بروز حشرات.5 خروج حضرت قائم (عج) .6- طلوع خورشید از جانب مغرب 7- نزول عیسی (ع) از آسمان به زمین 8- فرو رفتگی عظیم در مشرق 9- فرو رفتگی در سر زمین جزیره العرب . 10- آتشی که از قعر عدن زبانه می کشد و مردم را به سوی محشر سوق می دهد .[2]» اما حوادثی که در پایان جهان واقع می شود، حوادث بسیار هولناک و وحشتناکی است که منظومه شمسی را دگرگون می کند و زمین دیگری پدید می آید که در آن روز و شب هر کدام به اندازه سه ماه یا شش ماه است. در روز قیامت ما در کره ای قرار می گیریم که طول روز آن به اندازه هزار سال[3] یا پنجاه هزار سال است[4]. این اختلاف بین هزار سال و پنجاه هزار سال، شاید از این رو باشد که مطابق روایات ، قیامت دارای پنجاه موقف است و هر موقف آن به اندازه هزاران سال طول می کشد ، پس اولی طول مدت هر موقف است و دومی بیانگر طول مدت همه مواقف پنجاه گانه است. حوادثی که هم پایان جهان را اعلام می کند و هم آستانه قیامت را نشان می دهد عبارتند از : متلاشی شدن کوهها ، انفجار دریاها ، بروز زلزله های عظیم و ویرانگر ، تاریک شدن خورشیدوماه و ستارگان ، شکافتن کرات آسمانی . بعد از رخداد این حوادث بزرگ و عظیم بار دیگر خداوند متعال طرحی نوین در عالم هستی می ریزد و قیامت در این عالم نو بر پا می شود . قسم سوم حوادث شروع قیامت است که عبارتند از : تبدیل زمین به زمین دیگر ، زلزله های شدید که موجب شکافتن زمین و بیرون آمدن مردگان از قبر ها می شود ، دگر گونی سطح زمین و حشر و نشر انسان ها . این جاست که شیپور مرگ به صدا می آید و همه خلایق می میرند و بعد این شیپور دوباره به صدا در می آید مردگان همه زنده می شوند و روز رستاخیز آغاز می گردد و حکومت الهی ظاهر می شود و سبب ها و نسب ها منقطع می گردد و محکمه عدل الهی بر پا گشته و اعمال همه بندگان حاضر می گردد و نامه اعمال آنان توزیع می شود. در این دادگاه فرشتگان و پیامبران و برگزید گان خدا به عنوان شهود حضور دارند ، حتی دست و پا و پوست بدن ها گواهی می دهد و حساب همه مردم به دقت ، رسیدگی و با میزان الهی سنجیده می شود و بر اساس عدل و قسط درباره ایشان داوری می گردد و هر کس نتیجه سعی و کوشش خود را می یابد ، به نیکوکاران ده برابر پاداش داده می شود و هیچ کس بار دیگری را نمی کشد، اما کسانی که دیگران را گمراه کرده اند ، علاوه بر گناهان خودشان ، معادل گناهان گمراه شدگان را نیز به دوش می کشند (بدون اینکه از گناهان آنان کاسته شود ) هم چنین عوض و بدلی از کسی پذیرفته نمی شود ، شفاعت کسی مقبول نمی گردد ، مگر شفاعت کسانی که از طرف خدای متعال مأذون باشند و بر اساس معیار های مرضیّ خداشفاعت کنند ، سپس حکم الهی اعلام شده ، نیکوکاران و تبهکاران از یکدیگر جدا می شوند و مؤمنان روسفید و شاد و خندان به سوی بهشت و کافران ومنافقان رو سیاه و اندوهگین و با ذلت و خواری به سوی دوزخ روانه می گردند، همگی از روی دوزخ عبور می کنند در حالی که از چهره مؤمنان نور می تابد و راهشان را روشن می کند و کافران و منافقان در تاریکی به سر می برند.[5] با تصویری که از قیامت در این چند صفحه برای ما روشن شد، می بینیم شنیدن و خواندن مطالب مربوط به قیامت واقعا تکان دهنده و هراسناک است ، چه رسد به اینکه انسان خود همه این ها را با چشم خود ببیند و حس کند، به درستی که در روزی که مادر، فرزند شیرده خود را فراموش می کند و پدر فرزندش را نمی شناسد چیزی جز اعمال نیک و عمل به دستورات حق به داد انسان نخواهد رسید ، پس باید از هم اکنون در فکر زاد و توشه برای این سفر پر خطر باشیم ، تا با روی سفید در مقابل حق تعالی و ائمه اطهار و پیامبران بایستیم و مورد شفاعت آنان قرار بگیریم و حق تعالی با فیض و رحمت خودش پرونده ما را امضاء کند.
1- مصباح یزدی ، محمد تقی ، آموزش عقاید ، چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی ، چاپخانه سپهر ، چاپ سوم ، 1378 ش، ص 411. 2- علامه مجلسی ، محمد باقر ، بحار الانوار، ناشر مؤسسه الوفا، بیروت، 1404 ق ، ج 52 ، ص 209 ، حدیث 48. 3- سوره سجده ،آیه 5. 4- سوره معارج ، آیه. 6- مصباح یزدی ، محمد تقی، همان ، ص 414 و ص 415. [ دوشنبه 90/3/23 ] [ 3:32 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |