سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجت قاسم خانی

 

محمود عتیق معروف به حاجملاآقاجان زنجانی در سال 1252 هجری شمسی بدنیا آمد ودرسال 1335 هجری شمسی در گذشت. او از علمای بزرگ شهر زنجان بود.

او در روستای آقکند از توابع زنجان بدنیا آمد.علوم دینی را در مدرسه? «سید» زنجان آغاز کرد. نزد علمای بزرگی تلمذ کرد، مثل آیتالله شیخ فیاض دیزجی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی. در فقه، اصول، فلسفه و عرفان تحصیل کرد و حتی در علوم غریبه نیز ید طولایی یافت. در همان دوره بود که شروع به تهذیب نفس کرد. ارادتش به اهلبیت مثالزدنی بودواز جمله بنده های بواقع مخلص ومجاهد خدا بود.

خیلی از بزرگان عرفان، دیدار با ملا آقا جان را از نقاط عطف و تأثیرگذار زندگیشان میدانستند، علمایی مثل آیتالله محمد جواد انصاری همدانی و شیخ جعفر مجتهدی. بعضی از علمای بزرگ، مثل ایتالله مصطفوی، سید موسی شبیری زنجانی ، علامه طباطبایی و شیخ مهدی دشیری به علم و دانش او اعتراف کرده بودند و او را از نوابغ عصر خود به شمار میآوردند.

حاج ملا آقا جان  در سفری به عتبات، با سر و وضعی بسیار آشفته و با پای برهنه و بسیار بیدلانه طی طریق میکردهاست. در اثنای راه به دشت همواری میرسد و همین که میخواهد از کنار جالیزی عبور کند، دهقان سالخورده عربی که سرگرم آبیاری بوده و به او نهیب میزند که:تو کیستی و با این سر و وضع در اینجا چه میکنی؟!

میگوید

من عاشق و دلباخته مولایم حسین بن علی (علیه السلام) هستم و بیدلانه به زیارت او میروم

دهقان سالخورده با شنیدن پاسخ حاج ملا آقاجان ، بیل خود را بر میدارد و به او میگوید

ادعای بزرگی کردی! باید ثابت کنی که عاشقی

میپرسد: چگونه؟
میگوید

در میان عاشق و معشوق حجاب و فاصلهای نیست. از همین جا که ایستادهای به محبوب خود سلام کن اگر جواب سلامت را دادند که هیچ و گرنه با همین بیل ادبت خواهم کرد

 
حاج ملا آقاجان لحظاتی به فکر فرو میرود و برای آنکه طرف را بیازماید به او میگوید
تو که این پیشنهاد را به من میکنی، این آمادگی را در خود میبینی؟!

مرد عرب جواب میدهد

من که ادعایی نکردهام تا آن را ثابت کنم، تو باید ادعای خود را ثابت کنی

که: البینه علی المدعی، ولی با این وجود سلامی میکنم، شاید جواب سلام مرا دادند

و بعد تیمم میکند و رو به قبله میایستد و میگوید

 

السلام علیک یا ابا عبدالله!

حاج ملا آقاجان  از چهار جهت جواب سلام آن دهقان سالخورده را از زبان محبوب خود میشنود و از هوش میرود

پیرمرد دهقان او را به هوش میآورد و میگوید
حالا نوبت توست! برخیز و عاشقی خود را ثابت کن
حاج ملا آقاجان  با دست و پایی لرزان میرود و به قول خودش یک وضوی علمایی میگیرد و رو به قبله میکند و با چشمی گریان و دلی سوزان عرضه میدارد

السلام علیک یا ابا عبدالله! بابی انت و امی یا مولای!

حاج ملا آقاجان  میگوید که من جواب سلام خود را نشنیدم ولی آن پیر مرد عرب که شکسته دلی مرا دید با لحنی نصیحت آمیز به من گفت

جواب سلام تو را دادند ولی خیلی آهسته! انسان وقتی میخواهد به خدمت امام بزرگواری چون حسین بن علی (علیه السلام) برسد باید مراتب ادب را رعایت کند و در نهایت احترام و فروتنی به محضر آن حضرت سلام کند نه با ادعا! باید آدم شد و آدمیت به داشتن سر و وضع پریشان نیست

 


[ دوشنبه 94/4/15 ] [ 7:59 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
درباره وبلاگ
لینک دوستان
چه انتظار عجیبی !!! تو در میان منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 126063