سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجت قاسم خانی

برای درمان بیماری سوظن چه کار کنیم؟

در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید :
1- سوء ظن مطرح شده در ایات قران به طور کلی در دو محور است :
الف- سوء ظن به وعده های الهی مانند وعده نصرت در جنگ احزاب و مانند ان که ناشی از عدم ایمان به خدا است . مانند آیه 6 سوره فتح که می فرماید : وَ یُعَذِّبَ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکِینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِیراً
و نیز مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى‏برند مجازات کند، حوادث سویى (که براى مؤمنان انتظار مى‏کشند) تنها بر خودشان نازل مى‏شود، خداوند آنها را غضب کرده، و آنها را از رحمت خود دور ساخته، و جهنم را براى آنها آماده کرده، و چه بد سرانجامى است .
ب- سوء ظن نسبت به افراد و اشخاص و اهل ایمان مانند آیه 12 سوره مبارکه حجرات که می فرماید :
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ
اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است،
3- به طور کلی سوء ظن داراى چند قسم است و هر یک حکم خاص خود را دارد: 1- شخصى به مسلمانى سوء ظن دارد و بر مبناى این سوء ظن ترتیب اثر مى‏دهد و آن را در رفتار و یا گفتار خود آشکار مى‏کند. این قسم از سوء ظن قطعا حرام است و مورد اتفاق فقها است. 2- سوء ظن این گونه باشد که نسبت به مسلمانى، گمان بدى به ذهن انسان خطور کند (بدون اختیار و ناخودآگاه) و خود شخص از این حالت ناراحت بوده و ابدا این گمان را در رفتار و گفتار خود نشان ندهد؛ بلکه در صدد رفع آن برآید. این قسم از سوء ظن قطعا حرام نیست؛ چون چنین حالت و خطورى براى ذهن غیراختیارى است و نهى کردن از امر غیراختیارى قبیح است (المیزان، ذیل آیه 12، سوره حجرات).
3- انسان نسبت به مسلمانى گمان بدى ببرد و به این امر عقیده داشته باشد. هم‏چنین بدون یقین حکم به بدى او کند و از این حالت ناراحت هم نباشد؛ اما این حالت را در رفتار و گفتار خود بروز ندهد و تنها قلبا از او متنفّر باشد. این قسم از سوء ظن مورد بحث است؛ برخى مثل شهید ثانى و مرحوم مجلسى(ره) این قسم را حرام مى‏دانند و سوء ظن را به همین قسم معنا مى‏کنند ، (مرآه العقول، ج 11، ص 16). به نظر ما این قول قوى و محققانه است؛ چرا که سوء ظن اگر از مرحله عقیده فراتر رود و در گفتار ظاهر شود، غیبت یا تهمت بوده و این گناه جداگانه‏اى غیر از سوء ظن خواهد بود و اگر در رفتار ظاهر شود، ایذاء مسلمان بوده و گناه دیگرى محسوب خواهد شد. سوء ظن نسبت به دیگران موجب وارد شدن ضررهای فراوان معنوی و حتی مادی به انسان می گردد: حضرت علی (ع ) فرمود: »مراقب باش که سوء ظن بر تو غلبه پیدا نکند, به درستی که بدگمانی هیچ رفاقتی را بین تو و دوستت باقی نمی گذارد«, (بحارالانوار, ج 77, ص 207).در اسلام شدیدا از ترتیب اثر دادن به گمان های بیهوده و بی اساس منع گشته و از انسان ها خواسته شده تا زمانی که به مسأله ای یقین و علم پیدا نکرده اند, درباره آن قضاوت نکنید; چرا که عمل به ظن أ و گمان رابطه بین آدمیان را دچار تشویش و سستی کرده و اعتماد را در جامعه از بین می برد. حضرت علی (ع ) فرمود: «گمان بد کارها را فاسد کرده و انسان را بر کارهای زشت وامی دارد»(غررالحکم , حرف سین , لفظ «سوء»). حتی در حدیثی از رسول اکرم (ص ) وارد شده است : «کسی که به برادر خود سوء ظن داشته باشد به تحقیق به خداوند بدی نموده است , زیرا خداوند فرموده : «از بسیاری از گمان های بی اساس دوری کنید»(میزان الحکمه , ج 5, ص 625).پس به مجرد این که کلام و یا عملی را از دوست خویش مشاهده کردیم , نباید آن را بر بدی و سوء قصد وی حمل نماییم . هم چنین نباید دیگران را بدون دلیل و مدرک , متهم به کارهای زشت کنیم و... . پیشوایان دینی و امامان (ع ) از ما خواسته اند که کارهای برادران مسلمان خود را بر بهترین شکل حمل نماییم و حتی اگر حمل بر صحت و درستی آن مشکل است , تلاش کنیم تا وجه خوبی برایش پیدا کرده واز هرگونه بدگمانی تا قبل از مرحله علم بپرهیزیم , (بحارالانوار, ج 75, ص 196).در غیر این صورت همیشه انسان از دیگران و گفتار و کردار آنان وحشت داشته و چنین خواهد پنداشت که هر عملی که انجام می دهند علیه او صادر گردیده است .
آثار بدگمانی به دیگران:
سوء ظن و بدگمانى آثار فردى و اجتماعى و معنوى زیانبارى به دنبال دارد و به همین دلیل در دین مقدس اسلام، به آن توجه ویژه‏اى شده و اهل ایمان را سخت از آن برحذر داشته‏اند. بدگمانى به دیگران سرچشمه گناهان بزرگى چون تجسّس از کار و حال دیگران، غیبت، تهمت، حسادت و کینه‏توزى نسبت به دوستان و اهل ایمان مى‏گردد و لذا خداوند متعال در قرآن کریم مى‏فرماید: «اى مؤمنان! از بسیارى از گمان‏ها بپرهیزید. به راستى که برخى از گمان‏ها، گناه مى‏باشد و نیز تجسس و غیبت نکنید، آیا کسى از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟»حجرات، آیه‏ى 12.
البته در ابتدا ممکن است سوءظن بى‏اختیار حاصل شود و اگر در این مرحله باقى بماند و به مرحله عمل کشیده نشود حرمتى ندارد و زیان آن محدود مى‏باشد، ولى اگر به آن ترتیب اثر داده شود، گناه و حرام مى‏باشد و ترتیب اثر دادن به آن در دو مرحله مى‏باشد:
1ـ مرحله قلبى: یعنى در درون خود این گمان بدش را تصدیق کند و آن را در درون انکار و نفى ننماید و احتمال اشتباه ندهد. علماى اخلاق این مرحله را غیبت قلبى مى‏نامند و آن را حرام دانسته‏اند. پیامبر اکرم(ص) در این باره فرموده است: به هر کس بدگمان شوى، آن را تصدیق و باور مکن(نقطه‏هاى آغاز در اخلاق اسلامى، آیة‏الله مهدوى کنى، ص 165).
2ـ مرحله عملى: یعنى بیان این گمان بد براى دیگران و یا اتهام وارد نمودن به کسى به صرف این احتمال و غیبت کردن از او بر این اساس. در روایتى از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) مى‏خوانیم: خداوند، خون و مال و آبروى مسلمان را محترم شمرده و بدگمانى به او را حرام نموده است(نقطه‏هاى آغاز در اخلاق اسلامى، آیة‏الله مهدوى کنى، ص 168).
زیان‏ها و آثار بد بدگمانى:
1ـ گوشه‏گیر شدن شخص بدگمان، در روایتى از على(ع) مى‏خوانیم: کسى که به مردم گمان خوبى ندارد و نسبت به آنان خوش‏گمان نمى‏باشد، از تمام مردم وحشت مى‏کند(نقطه‏هاى آغاز در اخلاق اسلامى، آیة‏الله مهدوى کنى، ص 172).
2ـ بدگمانى باعث گسستن رشته الفت و دوستى میان مردم مى‏شود و تفرقه و جدایى را بین مردم حاکم مى‏سازد. از على(ع) روایت شده است: بر هر که بدگمانى چیره شود، صلح و صفا میان او و دوستانش از میان مى‏رود(نقطه‏هاى آغاز در اخلاق اسلامى، آیة‏الله مهدوى کنى، ص 173).
3ـ از نظر معنوى نیز بدگمانى، عبادت را تباه مى‏سازد و اثر آن را از بین مى‏برد. باز در این مورد على(ع) مى‏فرماید: از بدگمانى بپرهیز. چون اثر عبادت را از بین مى‏برد و گناه انسان را بزرگ مى‏کند. ایمان با بدگمانى جمع نمى‏شود. گمان بد نسبت به انسان نیکوکار، بدترین گناه و زشت‏ترین ظلم است(نقطه‏هاى آغاز در اخلاق اسلامى، آیة‏الله مهدوى کنى، ص 173).
اما راه های مبارزه :
الف ) مطالعه آیات واخباری که در مذمت سوء ظن آمده است .
برای این منظور به کتاب های اخلاقی از قبیل : 1- نقطه های آغاز در اخلاق عملی مهدوی کنی 2- معراج السعاده مرحوم نراقی 3- اخلاق اسلامی , ترجمه جامع السعادات مرحوم نراقی
ب ) هرگاه به کسی سوء ظن پیدا کردید, در عمل هیچ تأثیر و نقشی به آن ندهید; بلکه سعی کنید با فرد مورد سوء ظن , رفتاری آمیخته با حسن ظن داشته باشید. در این صورت این خوی ناپسند, ضعیف شده و از بین خواهد رفت . ج ) هرگاه که مورد حمله سوء ظن واقع شدید, به خدا پناه ببرید و با استعاذه و استغفار, از او مدد بطلبید. شناخت بیماری , خود نیمی از درمان است . اگر کسی این صفت ناپسند را شناخت و معنای آن را دانست , در صدد معالجه آن برخواهد آمد و در این راه , توفیق خواهد یافت .

چند راهکاردیگر:
1 بی اعتنایی به گمان های بدی که به ذهن می اید
2 توجه به فواید خوش بینی : سلامت ونشاط بدنی و روحی ، جلب محبت ودوستی، زندگی شادتر وکاهش غم واندوه
3 توجه به مضرات بدبینی از جمله: ترس، بخل، حرص، سلب اعتمادف و زوال امنیت مردم، پراکندهشدن دستان و آشنایان از اطراف فرد بد ظن، اشتهار به داشتن مشکل روحی و روانی
4 استفاده از خود گویی های مثبت مثل: من خوش بین هستم، مردم دوست داشتنی اند
5 جمع آوری اطلاعات بیشتر در زمینه ی مورد سوظن وبه تعویق انداختن تصمیم وقضاوت در مورد دیگران
و اما در مورد دعا برای مقابله با سوء ظن باید عرض نمایم که چون سوء ظن منفی از وسوسه های شیطان است، دعای زیر می تواند در هنگامی که ظنون بد بذهن خطور می‌کند برای رهایی از آنها بسیار مفید و کار ساز باشد بدین طریق که شما یک کشی به دور مچ دستتان بیندازید و هنگامی که ظن بدی به ذهنتان هجوم آورد، آن کش را گرفته و رها سازید بطوری در مچ تان سوزشی احساس نمایید و انگاه این دعا را با توجه به معنای عمیق ان با خود بارها و بارها زمزمه نمایید« آمَنتُ بالله و بِرسُلِهِ مُخلِصاً لَهُ الدین و لا حول و لا قوتَ الا بالله العلی العظیم و اللهم صل علی محمد و آل محمد».


[ دوشنبه 94/3/4 ] [ 11:31 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

راستی چه کار داریم می کنیم؟ به راحتی غیبت کردن، به راحتی تهمت زدن؛ به راحتی نیش زبان زدن و به راحتی مسخره کردن دیگران ؛ به راحتی توهین کردن و به راحتی فحش دادن.

بینی و بین الله مال مسلمانی ماست و یا مال بی دینی ماست؟

روایتی قدسی از خدای مهربان برای شما بخوانم تا دلهایتان تازه شود.

من اهان لی ولیا؛ فقد بارزنی بالمحاربه(1)

اگر کسی به یک مومن اهانت کرد با من خداوند اعلان جنگ کرده است.

آبروی مومن آبروی من خداست؛ حرمت مومن حرمت من؛ اهانت به او اهانت به من است. بلکه اعلان جنگ با من خداست.

(ببینید مقام یک مومن چقدر بالاست و یک مومن چقدر مقام دارد و یک انسان چقدر می تواند اوج بگیرد.)

راستی چه کار داریم می کنیم؟ به راحتی غیبت کردن، به راحتی تهمت زدن؛ به راحتی نیش زبان زدن و به راحتی مسخره کردن دیگران ؛ به راحتی توهین کردن و به راحتی فحش دادن.

بینی و بین الله مال مسلمانی ماست و یا مال بی دینی ماست؟

شیطان العیاذبالله به من و شما نمی گوید زنا کنید چون می داند زنا نمی کنیم و اینکاره نیستیم اما غافل از اینکه الغیبه اشد من الزنا و این برای خیلی راحت شده بلکه گاهی توجیه هم می کنیم ؛ درستش هم می کنیم و این خیلی خطرناک است.

روایتی دیگر برایتان بخوانم که: اذا اتهم المومن اخاه انماث الایمان فی قلبه کما ینماث الملح فی الماء(2)

اگر مسلمانی به مسلمان دیگر تهمت زد چطور نمک در آب حل می شود و دیگر اثری از نمک در آب یافت نمی شود اگر در دل او ایمانی وجود داشت ذوب می شود و از بین می رود.

کسب ایمان خیلی موونه می خواهد اما خراب کردنش خیلی آسان است.

فرض کنید اگر بخواهید ساختمانی درست کنید  دو سه سال طول می کشد تا بنا شود و تمام کار شود اما خیلی آسان شما یک ساختمان را می توانید در عرض چند دقیقه تخریب و نابود کنید. آن ساختمانیکه چند سال برای بنا کردنش وقت گذاشتید و زحمت تحمل کردید ؛ در عرض چند دقیقه نابود می شود.

حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است انسان در اثر زحمت گاهی به جایی می رسد که ملائکه از آسمان فرود آمده و دست و پای این انسان مومن را می بوسند و به این بوسه ها افتتخار می کنند و به آسمان بر می گردند و نزد ملائکه دیگر می روند و با افتخار می گویند: فلان مومن را پیدا کردیم و دست و پایش را بوسیدیم چرا؟ برای اینکه اگر ملائکه گناه نکردند شهوت نداشتند و گناه نکردند ولی انسان شهوت داشت و گناه نکرد اگر ملک معصیت نکردبعد غرائض برایش نبود انسان بعد غرائض برایش بود و معصیت نکرد. باید انسان مقامش بالاتر از ملک باشد.

حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است

(المومن اعظم حرمه من الکعبه)(3) آبروی یک مومن در نزد خداوند متعال از کعبه هم بالاتر است کعبه ای که انسان می خواهد برود آنجا بایستی از قبل در میقات لباسش را در بیاورد و لباس احرام به تنش کند بعد به مکه بیاید و در مسجدالحرام و به احترام کعبه طواف انجام بدهد نماز بخواند سعی صفا و مروه انجام دهد اینها همه به حرمت کعبه است اگر انسانی مومن باشد و این باور در اثر انجام تکالیف به دلش رسوخ کرد این انسان حرمتش از کعبه هم بالاتر می شود و این خیلی اوج معنوی است. حالا چنین مومنی مورد بی حرمتی قرار بگیرد قطعا این کار اعلان جنگ با خدای متعال است.

 

 

 

(1)   کافی ج 2 صفحه 352 باب من آذی المسلمین و احتقرهم

(2)   کافی ج 2 صفحه 361 باب التهمه و سوء الظن

(3)    الخصال ج 1 صفحه27

 

فرازهایی از فرمایشات آیت الله توکل در شبستان امام خمینی ره حرم حضرت معصومه سلام الله علیها صفر 1436


[ دوشنبه 94/3/4 ] [ 11:23 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

 

وقال جابر لأبی جعفر علیه السّلام: «جعلت فداک یا ابن رسول الله حدثنی بحدیث فی فضل جدّتک فاطمة علیها السلام إذا أنا حدثت به الشّیعة فرحوا بذلک، قال أبو جعفر: حدثنی أبی عن جدی عن رسول الله صلّى الله علیه وآله وسلّم قال: إذا کان یوم القیامة، نصب للأنبیاء والرّسل منابر من نور، فیکون منبری أعلا منابرهم یوم القیامة ثم یقول: یا محمّد أخطب فأخطب خطبة لم یسمع أحد من الأنبیاء والرسل بمثلها، ثمّ ینصب للأوصیاء منابر من نور، وینصب لوصیّی علی بن أبی طالب علیه السّلام فی أوساطهم منبر من نور فیکون منبر علی علیه السّلام أعلا منابرهم یوم القیامة ثم یقول له: یا علی، اخطب فیخطب خطبة لم یسمع أحد من الأوصیاء بمثلها، ثمّ ینصب لأولاد الأنبیاء والمرسلین منابر من نور فیکون لابنیّ وسبطیّ وریحانتی أیّام حیوتی منبران من نور ثمّ یقال لهما: اخطبا، فیخطبان بخطبتین لم یسمع أحد من أولاد الأنبیاء والمرسلین بمثلهما، ثمّ ینادی مناد وهو جبرئیل علیه السّلام: أین فاطمة بنت محمّد، أین خدیجة بنت خویلد، أین مریم بنت عمران، أین آسیة بنت مزاحم، أین أمّ کلثوم أمّ یحیى بن زکریا؟ فیقمن فیقول الله تبارک وتعالى: یا أهل الجمع لمن الکرم الیوم؟ فیقول محمّد وعلی والحسن والحسین وفاطمة: لله الواحد القهّار.
فیقول الله جل جلاله: یا أهل الجمع انّی قد جعلت الکرم لمحمّد وعلیّ والحسن والحسین وفاطمة. یا أهل الجمع، طأطئوا الرؤس وغضّوا الأبصار، انّ هذه فاطمة تسیر إلى الجنة، فیأتیها جبرئیل بناقة من نوق الجنة مدبّجة الجنبین خطامها من اللؤلؤ المحقّق الرّطب علیها رحل من المرجان فتناخ بین یدیها فترکبها فیبعث الیها مائة ألف ملک فیصیرون على یمینها ویبعث الیها مائة ألف ملک فیصیرون على یسارها ویبعث الیها مائة ألف ملک یحملونها باجنحتهم حتى یسیروها عند باب الجنة، فإذا صارت عند باب الجنّة تلتفت فیقول الله: یا بنت حبیبی ما التفاتک وقد أمرت بک إلى جنّتی؟ فتقول: یا ربّ أحببت أن یعرف قدری فی مثل هذا الیوم، فیقول الله تبارک وتعالى: یا بنت حبیبی ارجعی وانظری من کان فی قلبه حبّ لک أو لأحد من ذرّیتک خذی بیده فأدخلیه الجنة.
قال أبو جعفر علیه السّلام: والله یا جابر انها ذلک الیوم لتلتقط شیعتها ومحبیها کما یلتقط الطیر الحبّ الجید من الحبّ الرّدیّ، فإذا صار شیعتها معها عند باب الجنة یلقی الله فی قلوبهم ان یلتفتوا فإذا التفتوا فیقول الله: یا احبّائی ما التفاتکم وقد شفعت فیکم فاطمة بنت حبیبی؟ فیقولون: یا ربّ احببنا أن یعرف قدرنا فی مثل هذا الیوم. فیقول الله: یا أحبائی، ارجعوا وانظروا من أحبکم لحبّ فاطمة، انظروا من أطعمکم لحبّ الله، وانظروا من سقاکم شربة فی حب فاطمة، انظروا من رد عنکم غیبةً فی حبّ فاطمة، وانظروا من کساکم لحبّ فاطمة. خذوا بیده وادخلوه الجنة.
قال أبو جعفر علیه السّلام: والله لا یبقى فی النّاس الاّ شاک أو کافر أو منافق، فإذا صاروا بین الطبقات نادوا کما قال الله (فَمَا لَنَا مِن شَافِعِینَ * وَلاَ صَدِیق حَمِیم)فیقولون: (فَلَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ)(4).
قال أبو جعفر علیه السّلام: هیهات هیهات منعوا ما طلبوا ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه وانّهم لکاذبون»(5).

از حضرت صادق علیه‏السلام روایت شده که جابر به حضرت باقر علیه‏السلام گفت: ای پسر پیامبر فدایت شوم، حدیثی در فضیلت جده‏ات حضرت فاطمه علیهاالسلام برایم بگو که هر گاه به شیعیانت بگویم خوشحال شوند، حضرت فرمودند چون روز قیامت بر پا شود برای پیامبران و مرسلین منبرهائی از نور نصب می‏شود، منبر من بالاتر از همه آن منابر است، آن گاه خداوند متعال می‏فرماید: ای محمد خطبه بخوان، من به گونه‏ای سخنرانی می‏کنم که هیچ یک از انبیاء چنان خطبه و سخنرانی را نشنیده‏اند بعد برای اوصیاء و جانشینان منبری از نور نصب می‏شود و در وسط آنها برای وصیم علی بن ابیطالب منبری از نور که بالاتر از منابر آنان است نصب می‏شود، خداوند متعال به علی علیه‏السلام می‏فرماید، سخنرانی کن، حضرت خطبه‏ای می‏خواند که به مانندش از هیچ یک از اوصیاء شنیده نشده است، بعد برای فرزندان انبیاء و مرسلین منبری از نور نصب می‏شود و برای دو پسر و نواده، و ریحانه دوران زندگیم منبری از نور گذاشته می‏شود و به آنها گفته می‏شود خطبه بخوانید، آنان نیز به گونه‏ای سخنرانی می‏کنند که کسی بدان گونه از فزندان انبیا و مرسلین نشنیده است، بعد جبرئیل که منادی پروردگار است صدا می‏زند: فاطمه دختر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کجا است؟ خدیجه دختر خویلد کجا است؟ مریم دختر عمران کجاست؟ آسیه دختر مزاحم کجا است؟ ام کلثوم مادر یحیی بن زکریا کجا است؟ اینها از جای برمی‏خیزند و خداوند متعال می‏فرماید: ای همه کسانی که جمع شده‏اید امروز کرامت و بزرگواری از آن کیست؟ محمد و علی و حسن و حسین پاسخ می‏دهند از خداوند یکتای قهار، خداوند متعال می‏فرماید: ای گروه خلائق، من کرامت و بزرگواری را بر محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه قرار دادم، ای جماعت سرها را پائین انداخته، چشمها را فروبندید، این فاطمه است که به سوی بهشت حرکت می‏کند، جبرئیل ناقه‏ای از ناقه‏های بهشتی با پیشانی باز و گسترده، و پاهائی از لولو تازه، در حالیکه بر پشتش جایگاهی آراسته به مرجان نهاده برایش آورده و جلو پایش می‏خواباند و حضرت بر آن سوار می‏شود، خداوند یکصد هزار فرشته را مامور می‏کند که در سمت راست و یکصد هزار فرشته در سمت چپ قرار گیرند و یکصد هزار دیگر آن حضرت را بر روی خود حکم کنند تا اینکه بر کنار در بهشت قرار گیرد، به آنجا که رسید روی برگردانده و می‏ایستد،خداوند متعال می‏فرماید: ای دختر حبیب من، چه شده است که ایستاده و روی برگردانده‏ای؟ من دستور داده‏ام تو را بهشتم وارد کنند؟ حضرت می‏گوید: پروردگارا دوست دارم قدر و ارزش خود را در این بدانم، خداوند متعال می‏فرماید: ای دختر حبیبم، برگرد و به کسانی که در دلشان محبت تو و یا محبت یکی از فرزندان تو را دارند نگاه کن و دست آنان را بگیر و به بهشت داخل کن.
حضرت باقر علیه‏السلام فرمود: به خدا سوگند ای جابر، آن حضرت در آن روز شیعیان و دوستان خود را به سان پرنده‏ای که دانه خوب را از دانه بد تشخیص داده و برمی‏چیند شناسائی کرده و جدا می‏سازد، هنگامی که بر در بهشت شیعیانش اطراف او جمع شدند، خداوند به دل آنان می‏افکند که بایستد، و روی برگردانند و پشت سرشان را نگاه کنند، خداوند به آنها می‏فرماید: ای دوستان من به چیز نگاه می‏کنید و چرا روی برگردانیده‏اید، با اینکه حضرت فاطمه درباره شما شفاعت کرده است؟ می‏گویند: پروردگارا می‏خواهیم قدر و ارزش خود را در این روز بدانیم، خداوند می‏فرماید: ای دوستان من برگردید و به کسانی که شما را به خاطر دوستی فاطمه دوستتان دارند نگاه کنید، به کسی که به خاطر محبت فاطمه به شما غذا داده، به کسی که به خاطر محبت فاطمه به شما لباس داده به کسی که به خاطر دوستی فاطمه به شما جام آبی داده، به کسی که درباره محبت فاطمه غیبتی را از شما برطرف ساخته نگاه کنید، دستش را گرفته و او را وارد بهشت کنید. حضرت باقر علیه‏السلام فرمود: به خدا سوگند در بین مردم کسی جز شک‏کننده، یا کافر و یا منافق باقی نمی‏ماند، اینان هنگامی که در طبقات جهنم قرار گرفتند به بیان الهی فریاد می‏زنند که «فما لنا من شافعین و لا صدیق حمیم و عرضه می‏دارند و: «فلو ان لنا کره فنکون من المومنین ».
حضرت باقر علیه‏السلام می‏فرماید: هیهات، هیهات، از آن چه که می‏خواهند ممنوع و بازداشته می‏شوند، «و لو ردوا لعادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون»

[ سه شنبه 94/1/11 ] [ 9:24 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
علامه محمد تقی جعفری (رحمه­ الله ­علیه) می­ گفتند:

 

عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».

 

 

 

برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.

 

هر کدام از جامعه شناسان صحبت­هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.

 

بعد  وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.

 

کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.

 

اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.

 

علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

 

وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­ السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».

 

وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­ السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .

 

حضرت علامه در ادامه می­ گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است! 

 

اینجاست که ارزش و مفهوم «ثار الله» معلوم می­شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.

[ پنج شنبه 93/12/7 ] [ 7:4 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ « الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و العاقبة للمتّقین و الجنّة للموحّدین و النّار للملحدین و لا عدوان الّا على الظّالمین و لا اله الّا اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ و الصّلوة على خیر خلقه محمّد و عترته الطّاهرین. امّا بعد اوصیک یا شیخى و معتمدى و فقیهى ابا الحسن علىّ بن الحسین بن بابویه القمىّ- وفّقک اللَّه لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته- بتقوى اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ فانّه لا تقبل الصّلاة من مانع الزّکاة و اوصیک بمغفرة الذّنب و کظم الغیظ و صلة الرّحم و مواساة الاخوان و السّعى فی حوائجهم فی العسر و الیسر و الحلم و التّفقّه فی الدّین و التّثبّت فی الامر و التّعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر، فانّ اللَّه عزّ و جلّ قال: لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ و اجتناب الفواحش کلّها و علیک بصلاة اللّیل فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اوصى علیّا علیه السّلام فقال: یا علىّ علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل و من استخفّ بصلاة اللّیل فلیس منّا، فاعمل بوصیّتى و أمر شیعتى حتّى یعملوا علیه و علیک بالصّبر و انتظار الفرج فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم قال: افضل اعمال امّتى انتظار الفرج، و لا تزال شیعتنا فی حزن حتّى یظهر ولدى الّذى بشّر به النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بملاء الارض قسط و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فاصبر یا شیخى یا ابا الحسن علىّ و أمر جمیع شیعتى‏بالصّبر فانّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و السّلام علیک و على جمیع شیعتنا و رحمة اللَّه و برکاته و صلّى اللَّه على محمّد و آله»  ترجمه: ای فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم ابوالحسن     علی بن حسین قمی! خداوند تو را بر انجام افعال پسندیده حق توفیق دهد و از نسلت به     رحمت و کرمش فرزندان شایسته‏ای به وجود آورد  تو را وصیت می‏کنم به تقوای الهی،      بپا داشتن نماز و پرداخت زکات زیرا نماز کسانی که زکات نمی‏دهند پذیرفته نمی‏شود،   و     تو را وصیت می‏کنم به گذشت از گناه دیگران،  فرو بردن خشم، صله رحم، همدردی با    برادران و کوشش در انجام نیازمندیهای آنان در هنگامه کارها،  هم پیمانی با قرآن، خوش خلقی و امر به معروف و نهی از منکر چرا که خداوند متعال می‏فرماید: لا خیر فی کثیر من نجویهم الاّ من أمر بصدقة او معروف او اصلاح بین النّاس. در بسیاری از گفتگوهای درگوشی آنان خیری نیست جز آن کس که به صدقه یا معروفی امر کند و یا میان مردم اصلاح نمایدو دوری از تمام پلیدیها و زشتیها و بر تو باد به نماز شب خواندن! زیرا پیامبر اکرم (ص)به‏امام علی (ع)چنین سفارش کرد و فرمود: ای علی! بر تو باد به نماز شب خواندن - و این جمله را سه بار تکرار نمود - و هرکس نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست. پس توصیه مرا بکار بند و شیعیانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند.     و بر تو باد به صبر و انتظار فرج زیرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. امت من و شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر (ص)بشارت ظهور او را داده است قیام کند؛ او زمین را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابری خواهد بود.ای شخصیت بزرگ من! ( ابن بابویه قمی) پس صبر کن و شیعیانم را به صبر دستور ده، زیرا زمین از آن خداوند است به هرکس از بندگانش که بخواهد واگذار می‏کند و فرجام نیک از متقین خواهد بود. والسلام علیک و علی جمیع شیعتنا و رحمة اللّه و برکاته.

   


[ پنج شنبه 93/11/9 ] [ 1:36 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

از برخى آیات (انعام، 38 و تکویر، 5) و روایات استفاده مى شود که حیوانات هم مانند انسان ها حشر دارند و در روز قیامت حاضر شده و در حد آگاهى و مسؤلیت هایشان، حسابرسى مى شوند و هر کس به حق خود مى رسد، اگر در آیه 5 سوره تکویر، فقط نام حیوانات وحشى برده شده، یا به جهت غلبه است، یا به جهت ظلمى است که حیوانات وحشى نسبت به بقیه حیوانات دارند و یا...; در این جا این پرسش باقى مى ماند که آیا حیوانات هم تکلیف دارند یا نه؟ در پاسخ باید گفت که تکلیف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراک و شعور متناسب خود را مى خواهد; تکالیفى که در اسلام براى یک انسان وجود دارد، به گونه اى است که انجام آن ها بدون داشتن یک سطح عالى از عقل و درک ممکن نیست، و حیوانات هم مکلّف به آن نیستند; زیرا شرط آن، یعنى عقل و درک متناسب با آن تکالیف در آن ها نیست; امّا مرحله ساده تر و پایین ترى از تکلیف درباره آن ها تصور مى شود که مختصرى فهم و شعور براى آن کافى است و نمى توان آن را در مورد حیوانات انکار کرد; به همین جهت، حشر آن ها هم با حشر انسان ها تفاوت دارد، انسان ها بعد از حسابرسى یا وارد بهشت و یا وارد جهنم مى شوند; ولى حیوانات، بهشت و جهنم ندارند; بلکه بعد از انتصاف و انتقام از یکدیگر (مثلا حیوان بى شاخ از حیوان شاخ دار به جهت ظلمى که به او کرده است، انتقام مى گیرد) مى میرند و خاک مى شوند.•


پاورقی: مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانى، ص 628، نشر دارالقلم، دمشق / تفسیر نمونه.

 


[ پنج شنبه 93/10/18 ] [ 1:29 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

اگر انسان بخواهد به‌طور کامل مطیع خداوند باشد و در همه رفتارهایش او را اطاعت کند و اگر بخواهد در نماز حضور قلب و خضوع داشته باشد و از وقتی الله‌اکبر نماز را می‌گوید، جز یاد و ذکر خدا به‌ ذهنش راه نیابد، باید بتواند ذهنش را مهار کند.

وقتی انسان مالک ذهن خود نباشد و بر آن کنترلی نداشته باشد، ادراکات و خاطرات پیشین در فرصت‌های خاص، به‌ویژه هنگام نماز که از سرگرمی‌های دیگر فارغ است، در ذهن انسان جولان می‌دهند. بی‌سبب نیست که گاهی آنچه انسان فراموش کرده بود و پیش از نماز به یاد نمی‌آورد، در نماز به یادش می‌آید.

در نماز به دلیل سرگرم نبودن انسان به کارهای روزمره، ذهن فرصت می‌یابد که به محفوظات خود بپردازد و بسیاری از امور فراموش‌شده را به یاد آورد. هم‌چنین کسی که بر ذهن خودکنترلی ندارد، هنگام مطالعه متمرکز نیست و به امور بیگانه بامطالعه توجه می‌کند. درنتیجه از آن مطالعه نتیجه‌ای به دست نمی‌آورد.

انسان هنگامی می‌تواند بر ذهن خود تسلط یابد که در تصمیم خود سست اراده نباشد و جدیت ورزد. گاهی اوقات انسان‌دوست دارد کاری را انجام دهد، اما آن را به‌تاخیر می‌اندازد. برای مثال، نیمه‌شب برای نماز بیدار می‌شود، اما با خود می‌گوید: می‌خوابم و چند دقیقه دیگر بیدار می‌شوم و نماز شب می‌خوانم. بارها بیدار می‌شود و می‌خوابد و نماز شب را به‌تاخیر می‌اندازد تا سرانجام زمانی از خواب برمی‌خیزد که زمان خواندن نماز شب گذشته و چه‌بسا نماز صبحش نیز قضا شده است. این مسامحه و به‌تاخیر انداختن کار، ازآن‌روست که انسان مالک اراده خود نیست و در تصمیم و اراده‌اش جدیت به خرج نمی‌دهد.

«اگر انسان بخواهد مالک اراده خود باشد، باید مالک ذهن خویش باشد. آدمی وقتی می‌تواند بر ذهنش چیره شود که چشم و گوش خود را مهار کند؛ و آسان‌ترین و عمومی‌ترین راه برای کنترل ذهن و یافتن حضور قلب و تمرکز فکر در نماز و عبادت، مهار چشم و گوش است.»[1]

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام درباره اوصاف متقین می‌فرمایند: «غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ‏ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِع‏ لَهُم»، [2]؛ «ازآنچه خداوند حرام کرده، دیده بر هم می‌نهند و گوش‌های خود را برای شنیدن علم سودمند می‌گشایند.»

درواقع اگر انسان هر عکس، فیلم و یا منظره‌ای را ببیند و یا به هر صدایی و سخنی گوش بدهد و از آن‌طرف توقع داشته باشد که حضور قلب در نماز داشته باشد، این امر، یک توقع بی‌جا و بی‌موردی است. چون این شخص، مقدمات حضور قلب که همان حفظ چشم و گوش از امور حرام بود را، فراهم نکرده است و لذا نباید انتظار حضور قلب در نماز را هم داشته باشد.

بنابراین هنگامی‌که انسان چشم و گوش خود را کنترل کند، بر ذهن خود چیره می‌شود و خالصانه و صادقانه و با حضور قلب، خدا را عبادت می‌کند؛ اما اگر چشم و گوش انسان یله و رها باشد و به هر چه خواست، بنگرد و به هر چه خواست، اعم از موسیقی حرام، غیبت و تهمت و دیگر سخنان حرام، گوش کند، نه بر ذهن خویش چیره خواهد شد و نه مالک اراده و تصمیم خود خواهد بود و درنتیجه، هنگام عبادت  و نماز، فکرش آشفته می‌شود و حضور قلب و خضوع نخواهد داشت.

------------------------------

پی‌نوشت:

[1]. محمدتقی مصباح، سیمای سرافرازان، ص 260-261
[2]. نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه متقین، ص303

منبع:سایت رهروان ولایت ـ http://www.jonbeshnet.ir

 

 

 

 


[ دوشنبه 93/9/10 ] [ 12:0 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

 

 

چکیده: خوب است کسانی که ادعا می‌کنند خارجی‌هایی که این محدودیت‌ها را رعایت نمی‌کنند و دیدن زنان بدون حجاب برایشان عادی شده است و شهوانی نمی‌شوند سرشان را از زیر برف بیرون بیاورند و به آمارهایی که در این زمینه است توجه فرمایند: «در پی یک نظر سنجی که در واشنگتن به نام «پیو» صورت گرفت، مشخص شد که اکثریت مردم تجاوز به عنف به ویژه دانشجویان را یک معضل بزرگ اجتماعی می‌دادند، در این نظر سنجی که بین 4 میلیون 624 هزار نفر در ایالت متحده آمریکا صورت گرفت، 80 درصد معتقد بودند که آمار جرم و جنایت در ضمینه تجاوز به دانش آموزان و دانشجویان بیشتر شده است و والدین برای فرستادن فرزندان به مدرسه و دانشگاه‌ها دلهره دارند.»

 

 

اهمیت حجاب

دوستم را که در بخش دارو سازی مشغول به تحصیل است و هر از گاهی در داروخانه نیز فعالیت می‌کند را دعوت به گفتگو در خصوص کتیبه‌ای که محتوایش کنترل چشم و حفظ حجاب بود کردم، در این کتیبه کسانی که مخالف حجاب و کنترل چشم بودند می‌گفتند: همین محدودیت‌ها را قائل شده‌اید که افراد حریصانه به دنبال چشم‌چرانی و بدحجابی هستند، در حالی که اگر حجابی در کار نبود چشم مردم از این گونه تصاویر و چهره‌ها پر می‌شد و دیگر سراغ خلاف نمی‌رفتند، همانند خارجی‌ها که زن و مرد به صورت نیمه عریان در کنار ساحل قدم می‌زنند و کسی هم تحریک نمی‌شود...

دوستم که از استدلال بی‌منطق مخالفان حجاب خنده‌اش گرفته بود می‌گفت: اگر خارجی‌ها چشمشان از نگاه‌های شهوانی پر شده بود، پس چرا برای تبلیغ کالاهایشان از تصاویر برهنه زنان استفاده می‌کنند و بدین وسیله زمینه جذب مشتری را فراهم می‌نمایند؟ این که برخی تصور می‌کنند اگر حجاب برداشته شود دیگر چشم‌ها به نگاه‌های شهوانی حریص نخواهد بود، خیالی باطل است، چرا که خداوند در قرآن کریم به همه این خیالات پاسخ داده و می‌فرماید:
«...إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ..."[سوره یوسف آیه 53]نفس (سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند..»
علمای اخلاق از آیه فوق این نکته را برداشت کرده‌اند که: نفس اماره که همان نفس سرکش است، همواره انسان را به گناه فرمان مى‏‌دهد و به هر سو مى‌‏کشاند و عقل نیز در بسیارى از موارد در برابر او تسلیم مى‏‌گردد و یا اگر بخواهد گلاویز شود مغلوب نفس اماره شده و شکست می‌خورد. به خاطر همین جنگ و درگیری میان عقل و نفس اماره است که خداوند حفظ حجاب برای زنان، و کنترل نگاه در مردان را راهی برای پیروزی عقل در این درگیری قرار داده و می‌فرماید:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ"[سوره نور آیه 30] به مؤمنان بگو چشم‌هاى خود را از نگاه به نامحرمان فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزه‏‌تر است خداوند از آنچه انجام مى‏‌دهید آگاه است!»

من که از مطالب و اطلاعات خوب دوستم نهایت استفاده را می‌بردم در تایید سخنان ایشان گفتم: برخی از افراد نشست و برخاستِ برخی از زنان و مردان هوس‌رانِ کشورهای خارجی در کنار ساحل و یا کوچه و بازار را که به صورت نیمه عریان و حتی عریان است را پاک و بدون شهوت می‌دانند، در حالی که این گونه کارها نهایت شهوت است، و در واقع مراحل اوج شهوت رانی لمس یکدیگر و نگاه به بدن لخت همدیگر است که مسائل دیگری را هم به دنبال دارد و همین افعال تمام هم و غم این‌ افراد است همان گونه که حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
« وقتی چشم، شهوت را ببیند، قلب از عاقبت اندیشی نابینا می‌گردد.»[1]

دوستم که از آمارهای تجاوز به زنان در غرب آگاه بود می‌گفت: خوب است کسانی که ادعا می‌کنند خارجی‌هایی که این محدودیت‌ها را رعایت نمی‌کنند، و دیدن زنان بدون حجاب برایشان عادی شده است و شهوانی نمی‌شوند سرشان را از زیر برف بیرون بیاورند و به آمارهایی که در این زمینه است توجه فرمایند:
 «در پی یک نظر سنجی که در واشنگتن به نام «پیو» صورت گرفت،  مشخص شد که اکثریت مردم تجاوز به عنف به ویژه دانشجویان را یک معضل بزرگ اجتماعی می‌دادند، در این نظر سنجی که بین 4 میلیون 624 هزار نفر در ایالت متحده آمریکا صورت گرفت، 80 درصد معتقد بودند که آمار جرم و جنایت در ضمینه تجاوز به دانش آموزان و دانشجویان بیشتر شده است و والدین برای فرستادن فرزندان به مدرسه و دانشگاه‌ها دلهره دارند.»[2]

من به دوستم که قصد خداحافظی داشت گفتم: واقعیت این است که دل آدمی از نگاه‌های شهوانی سیر نخواهد شد و بلکه بر عکس روز به روز حریص‌تر و خشن‌تر خواهد شد و قطعا اگر زنان حجابشان را رعایت نکنند و مردان نگاه‌شان را کنترل ننمایند با هم محیطی را خلق می‌کنند که میدان تیراندازی شیطان است، همان گونه که امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:
«نگاه تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است و چه نگاه‏‌هایی است که به دنبال آن حسرت بسیار زیادی را برای بیننده بر جای گذارده است.»[3]
امام علی علیه السلام می فرماید:
«هر که دیده خود را رها سازد، آسایش خود را سلب کرده است.»[4]
................................................
پی نوشت ها:
[1]. « إِذَا أَبْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهْوَةَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَةِ» [تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: 306 روایت شماره 6978]
[2]. مشروق نیوز
[3]. «النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً »[کافی، ج 5، ص 559.]
[4]. «مَنْ أَطْلَقَ نَاظِرَهُ أَتْعَبَ حَاضِرَهُ مَنْ تَتَابَعَتْ لَحَظَاتُهُ دَامَتْ حَسَرَاتُهُ»[جامع الاخبار، ص 93.]

منبع:سایت رهروان ولایت ـ http://www.jonbeshnet.ir


[ دوشنبه 93/9/10 ] [ 9:44 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست

 دیگر نفسم هم نفس معتبری نیست

 رد می شود این جمعه و تا لحظه آخر

 از آمدن سبز تو اما ثمری نیست

 با این همه مشتاق چرا پس نمی آیی

دلسوزتر از رفتنت آقا سفری نیست

 ای شاه کلید همه قفل قفس ها

 مرغان قفس را تو نباشی که پری نیست


[ یکشنبه 93/9/9 ] [ 8:2 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…

یه لحظه تو دلم گفتم:”"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!”"

خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،

وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،

از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن…

اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم،اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن>>

”"حمید..حمید…حاج آقا باشماست”"

نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:

- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…


**
ترک هرگناه==نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…

ترک هرگناه==برداشتن یک قدم در مسیر ظهور…


[ یکشنبه 93/9/9 ] [ 7:57 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ
لینک دوستان
چه انتظار عجیبی !!! تو در میان منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 125899