سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجت قاسم خانی

اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است امشب

طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است امشب

برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن

که زینب بی تو چون در ذکر یا رب یا رب است امشب

 

جهان پر انقلاب و من غریب ، این دشت پر وحشت

تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تب است امشب

سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم

مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب

صبا از من به زهرا( س) گو بیا ، شام غریبان بین

که گریان دیده ی دشمن به حال زینب است امشب


[ شنبه 94/8/2 ] [ 4:22 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

  

 

مقدس اردبیلی (رحمت الله علیه) می‌فرماید:
آمدم کربلا زیارت اربعین بود، از بسکه دیدم زائر آمده و شلوغ است، گفتم: داخل حرم نروم با این طلبه ها مزاحم زوار از راه دور آمده نشویم.
گفتم: همین گوشه صحن می‌ایستم زیارت می‌خوانم، طلبه‌ها را دور خودم جمع کردم یک وقت گفتم: طلبه‌ها این آقا طلبه‌ای که در راه برای ما روضه می‌خواند کجاست؟
گفتند: آقا در بین این جمعیت نمی‌دانیم کجا رفته است.
در این اثناء دیدم یک عربی مردم را می‌شکافت و به طرف من آمد و صدا زد ملا احمد مقدس اردبیلی می‌خواهی چه کنی؟
گفتم: می‌خواهم زیارت اربعین بخوانم.
فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش کنم.
زیارت را بلندتر خواندم یکی دو جا توجه‌ام را به نکاتی ادبی داد وقتی که زیارت تمام شد، به طلبه‌ها گفتم : این آقا طلبه پیدایش نشد؟
گفتند: آقا نمی‌دانیم کجا رفته است.
یک وقت این عرب بمن فرمود:
مقدس اردبیلی چه می‌خواهی؟
گفتم: یکی از این طلبه‌ها در راه برای ما گاهی روضه می‌خواند، نمی‌دانم کجا رفته، می‌خواستم اینجا بیاید و برای ما روضه بخواند.
آقای عرب بمن فرمود:
مقدس اردبیلی می‌خواهی من برایت روضه بخوانم؟
گفتم: آری آیا به روضه خواندن واردی؟
فرمود: آری که در این اثناء دیدم عرب رویش را به طرف ضریح اباعبداللّه الحسین (علیه السلام) کرد و از همان طرز نگاه کردن ما را منقلب کرد، یک وقت صدا زد یا اباعبداللّه نه من و نه این مقدس اردبیلی و نه این طلبه‌ها هیچ کدام یادمان نمی‌رود از آن ساعتی که می‌خواستی از خواهرت زینب (علیهاالسلام) جدا شوی.
در این هنگام دیدم کسی نیست. فهمیدم این عرب، مهدی زهرا (علیهاالسلام) بوده، واقعا ساعت عجیبی بود.
 


[ شنبه 94/8/2 ] [ 4:18 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

بسم الله الرحمن الرحیم

حساب امام حسین(ع) از همه کس جداست. وقتی امام حسین(ع) وضع دل‌خراش مسموم شدن برادرش امام حسن(ع) را دید، گریه کرد؛ ولی امام حسن(ع) فرمود: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه» هیچ روزی مثل روز تو نیست.تنها مهمانی که دوازده هزار نامه دعوت داشت، اما در برابر زن و بچه، آن هم بین دو نهر آب با لب تشنه به شهادت رسید، امام حسین (ع) بود. شهیدی که بر کشته‌اش اسب تاختند و کودک و جوان و برادر و همه یارانش را شهید کردند. اگر امسال برای بازماندگان قربانیان منا خیمه‌هایی بود تا در آن عزاداری کنند، در کربلا خیمه‌ها را هم سوزاندند.

برادران و خواهران عزیز به عزاخانه امام حسین (ع) خوش آمدید.امام حسین (ع) به بشریت آموخت، سر به نی بدهید ولی به نزد ظالم سر خم نکنید.امام حسین (ع) به مسلمانان آموخت: محاصره اقتصادی و حتی نداشتن آب برای طفل شیرخوار بهتر از بیعت با یزید است.امام حسین (ع) آموخت: من و هفتاد و دو یارم در محاصره سی هزار نفر بودیم، پس از محاصره نظامی نترسید.امام حسین (ع) به مردم ترسو شجاعت و با خطبه‌ها و دعای عرفه به مردم معرفت داد.شهادت امام حسین (ع) با انتخاب، عشق، اخلاص و با هدف مقدس (برانداختن رژیم بنی‌امیه) بود.امام حسین (ع) به ما درس داد که اگر سرم از تنم جدا شود، اما از قرآن جدا نمی‌شود و روی نیزه هم قرآن می خواند.مشکل کشورهای اسلامی در دنیای امروز، ترس از محاصره اقتصادی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی دشمن است و امام حسین (ع) درس مقاومت به بشریت آموخت.

اشک و عزاداری برای امام حسین (ع) نشانه قدردانی از شهید، معرفت، شور و مودت اهل‌بیت علیهم‌السلام، تهدید ستمگران و ظالم کوبی و مظلوم یابی و بصیرت است.امام حسین (ع) با قیام کربلا ثابت کرد که حفظ اسلام و مقاومت در برابر طاغوت آن‌قدر ارزش دارد که اگر همه هستی انسان فدا شود، جا دارد.

اگر امروز روسای جمهور دنیا بخواهند یک راهپیمایی ده کیلومتری بدون الزام و بودجه راه بیندازند امکان ندارد ولی امام حسین (ع) کاری کرد که بعد از حدود 1400 سال، با یک «یا حسین» تنها در کشور ایران هفتاد میلیون عاشق، به خیابان‌ها می‌آیند و گرمای تابستان و سرمای زمستان در این حرکت تأثیری ندارد.

حرکت و قیام امام حسین (ع) یک انرژی هسته‌ای بود که افکار جامد را متلاشی و معرفت و عشق را زنده کرد.عزیزان! یکی از کارهای زیبای امام حسین (ع) نماز او بود، نمازی که در دو رکعت، حدود سی تیر به سوی او پرتاب شد و او نه تنها از نماز بلکه از مستحبات آن از قبیل اذان و اقامه و جماعت و اول وقت نیز صرف‌نظر نکرد.همین که طبل جنگ در روز تاسوعا به صدا درآمد، امام حسین (ع) فرمود: جنگ برای فردا باشد زیرا من نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم و می‌خواهم یک‌شب دیگر با نماز و قرآن باشم.

امام حسین(ع) به زینب کبری سلام الله علیه فرمود: مرا در نماز شبت دعا کن.در جبهه های جنگ ما نیز، بیش از نود و پنج درصد جوانان رزمنده، بچه‌های مسجد و هیئت بودند.شما که در عاشورا، در عزاداری‌ها شرکت می‌کنید، یک قرار و عهدی تازه با نماز و امامت داشته باشید.هر کار خیری انجام دهیم، اگر نماز ما ناقص و مردود باشد سایر اعمال قبول نخواهد شد.ما در زیارت امام حسین (ع) اول به نماز او گواهی می‌دهیم: «اَشْهَدُ انَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ» سپس به شهادت او.بیایید کاری کنیم که امام حسین(ع) نیز در لحظه‌ی مرگ به ما بگوید: «اَشْهَدُ انَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ».نماز را باید اقامه کرد و اقامه نماز به این است که صحیح، به جماعت و در مسجد انجام گیرد.جلسات عزاداری را از مساجد جدا نکنیم و اگر با مسجد فاصله است، عزاداری‌ها یا با نماز شروع شود یا با نماز خاتمه یابد.

عزاداری‌های شبانه آن‌قدر طول نکشد که به نماز صبح لطمه وارد شود.در عزاداری‌ها از ایجاد ترافیک، زدن طبل‌ به هنگام استراحت مردم، بلند کردن صدای بلندگو، رقابت‌های منفی، کارهای چشم و هم‌چشمی، آهنگ‌های مبتذل، اشعار غلو و مبالغه، برهنه شدن و اموری که این عزاداری‌های مقدس را از بهترین حالات خارج می‌کند، دوری کنیم.در پذیرایی از عزاداران، به مسائل بهداشتی و محیط زیست و دوری از اسراف توجه کنیم.بدانیم از عزاداری‌های ما فیلم‌برداری می‌شود و در دنیا پخش می‌گردد. اگر کسی به گونه‌ای عزاداری کند که دشمنان از آن سوءاستفاده کنند و چهره خشنی از اسلام را نشان دهد، این مورد رضای خداوند نیست.

امروز استکبار جهانی از طریق وهابیت، طالبان، داعش و تکفیری‌ها آن‌چنان چهره خشنی از اسلام معرفی می‌کند که دنیای سرخورده از کمونیست و سرمایه‌داری به فکر توجه به اسلام نیفتد.پیامبر اکرم(ص) فرمود: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْن» : حسین از من است و من از حسینم. آری! بقای دین پیامبر من از قیام حسین است. پس باید مکتب رسول‌الله(ص) در عزاداری‌ها با استدلال معرفی شود، همان‌گونه که تاکنون بسیاری از معارف اسلام در جلسات عزاداری منتقل شده است.بیایید با عقل به سراغ استدلال و با اشک به سراغ حماسه و با فریاد، ظالمان را محکوم و از مظلومین دفاع کنیم.خواننده عزیز، این نامه تذکرات برادرانه‌ای بود از متن اسلام، از معلمی که حدود سی و پنج سال است از طریق تلویزیون با شما صحبت می‌کند.از شما می‌خواهم با همین نامه و اطلاعات و مطالبی که به آن می‌افزایید به اهل خانه و محله تذکر دهید که قرآن می‌فرماید: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‌ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین» تذکر برای مؤمنین مفید است و اگر امکان نشر آن را دارید به خاطر معرفی بیشتر کربلا دریغ نفرمایید، زیرا قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام و معارف دینی برای شخص خاصی نیست بلکه برای همه است. من به شما گفتم و دست شما را می‌بوسم و شما هم این را به دیگران بخصوص افراد محوری و تأثیرگذار در هیئت‌ها منتقل کنید.

محسن قرائتی
21 مهر 1394


[ دوشنبه 94/7/27 ] [ 7:21 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

مصرف‌کننده‌ی باانصاف، مصرف‌کننده‌ی باوجدان هم میتواند همین‌جور به تولید کشور کمک کند؛ دنبال اسم و رسم نروند، دنبال بِرَند نروند - این حرفی که حالا مرتّب تکرار میکنند: بِرَند، بِرَند - دنبال مارک نروند؛ دنبال مصلحت بروند. مصلحت کشور، مصرف تولید داخلی است، کمک به کارگر ایرانی است. بعضی‌ها هستند حتّی حاضرند به نفع کارگر هم شعار بدهند، رگ گردن را هم درشت کنند و شعار بدهند، امّا در عمل به کارگر ایرانی لگد بزنند.


[ دوشنبه 94/7/27 ] [ 6:1 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

  

 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ‏ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ‏ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ- فَقَالَ لِی یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ‏ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى‏ فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ لِزَکَرِیَّا ع ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ فِیمَا مَضَى یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِیِّهَا ص لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَوَجَدُوهُ قَدْ قُتِلَ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ جَدِّی ص مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ ع حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ ع یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَکَرْتَهُ‏ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة.

 

 

ترجمه:ریّان بن شبیب گوید: در اوّلین روز محرّم بخدمت امام رضا علیه السّلام رسیدم، حضرت فرمودند: آیا روزه هستى؟ عرض کردم: خیر، فرمود: امروز، روزى است که زکریّا علیه السّلام پروردگارش را خواند و گفت: «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» (پروردگارا! فرزندى پاک به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را میشنوى- آل عمران: 38) و خداوند دعاى او را مستجاب کرد و به ملائکه دستور داد که به زکریّا- که در محراب در حال نماز بود- بگویند که خدا به تو یحیى را مژده مىدهد، پس هر کس این روز را روزه بدارد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب مىکند، سپس فرمود: اى ابن شبیب! محرّم ماهى است که اهل جاهلیّت به احترام آن، ظلم و جنگ را حرام کرده بودند ولى این امّت، احترام آن و احترام پیغمبر خود را حفظ نکردند، در این ماه اولاد او راکشتند و زنانش را اسیر کردند و وسائلش را غارت نمودند، خداوند هرگز این کارشان را نبخشد! اى ابن شبیب! اگر میخواهى گریه کنى، بر حسین بن علىّ ابن ابی طالب علیهما السّلام گریه کن، زیرا او را همچون گوسفند ذبح کردند و از بستگانش، هیجده نفر به همراهش شهید شدند که در روى زمین نظیر نداشتند، آسمانهاى هفتگانه و زمینها بخاطر شهادتش گریستند، و چهار هزار فرشته براى یارى او به زمین آمدند، ولى تقدیر الهى نبود، و آنها تا قیام قائم علیه السّلام در نزد قبرش با حال نزار و ژولیده باقى هستند و از یاوران قائم علیه السّلام هستند و شعارشان «یا لثارات الحسین»است. اى ابن شبیب! پدرم از پدرش از جدّش علیهم السّلام به من خبر داد که: وقتى جدّم حسین- صلوات اللَّه علیه- شهید شد، از آسمان خون و خاک قرمز بارید. اى ابن شبیب! اگر به گونهاى بر حسین گریه کنى که اشکهایت بر گونههایت جارى شود، خداوند هر گناهى که مرتکب شده باشى- چه کوچک، چه بزرگ، چه کم و چه زیاد- خواهد بخشید. اى ابن شبیب! اگر دوست دارى پاک و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زیارت حسین برو، اى ابن شبیب! اگر دوست دارى با پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله در غرفههاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسین را لعنت کن، اى ابن شبیب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب کسانى که همراه حسین بن علىّ علیهما السّلام شهید شدند داشته باشى، هر گاه بیاد او افتادى بگو: "ای کاش با شما بودم و به رستگاری عظیمی می رسیدم." ای ابن شبیب اگر دوست داری که در بهشت دربالاترین درجه همراه ما باشی پس در مصیبت ما محزون باش و در شادی ما خوشحال.و بر توست که ولایت ما را بپذیری.زیرا که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند در قیامت او را با همان سنگ محشور می کند.

عیون اخبار الرضا ج2 ص298

 

 

 


[ یکشنبه 94/7/26 ] [ 5:43 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

«طلبة شهید: یوسف دانشیان»: اینجانب یوسف دانشیان، فرزند حسن، تاریخ تولد 1347 شماره شناسنامه 19813 بعد از شهادت به وحدانیت خدا و به رسالت رسول حق محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او علی الاخص به آخرین آنها (روحی و ارواح العالمین له الفدا) به تمامی برادران و خواهرانی که حرف و نوشته بنده در طول تاریخ به دستش بیفتد وصیت می کنم که خدا را در نظر داشته باشند و او را در کارهایشان حاضر و ناظر بدانند و بدانند که عالم محضر خدا است و بعد از آن دست از اهل بیت بر ندارند که حبل‌الله المتین و عروة الوثقی و کهف الحصین آنها هستند و آنها را بین خود و خدا واسطه کنند که جز این راه، راهی دیگر که میانبر به سوی خدا باشد، نیست و تاخون در بدن و جان و دل دارند، دست از «یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله» بر ندارند و بعد از آن دست از امام امت بر ندارند و قدر او را بدانند و بدانند امام، علاوه بر رهبر بودن جامعه اسلامی، کسی است که مقام ارجمندی در پیش خداوند متعال و حضرت بقیه الله دارد. خداوندا! تو شاهد باش که من آنچه را که ملزم به رساندنش بودم، رساندم و فردای قیامت، حجت بر ایشان تمام است. خدایا! خودت شاهدی که چقدر دوست داشتم عالم فاضل بشوم و به این مردم خدمت کنم ولی چون دین تو را در خطر دیدم، خودم را ملزم به دفاع ازدین تو نمودم. اکنون که بر میعادگاه عاشقانت می‌خواهم پرواز کنم، اشک شوق جلوی چشمانم را گرفته و نمی توانم در یک جا بایستم. از خوشحالی در پوستم نمی گنجم. می دانم که این آخرین بار جبهه رفتن من است؛ چون این دفعه یا به لقای یار می‌رسم و یا قبر شش گوشه حسین (علیه السلام) را به آغوش می‌کشم. خداوندا! مرا از حسینت دور نکن. مادرم! اگر من در راهی که پیش گرفته‌ام شهید شدم، چه باک که علی اکبر حسین (علیه السلام) در این راه شهید شده است. من نمی گویم برای من گریه نکن، چون استاد شهید مطهری فرمود: «گریه کردن برای شهید زنده نگه‌داشتن یاد و حماسه او است» بلکه وقتی می‌خواهی برایم گریه کنی، بر عزیز زهرا (سلام الله علیها)، حسین (علیه السلام) گریه کن. مادر جان! اگر بعد از من به زیارت امام حسین (علیه السلام) نایل شدی، حال مرا پیش او باز گو کن و بگو که نوکر تو، آخرین صدایی که از زیر لبهایش بلند شد، حسین بود. خدایا! چقدر حسین (علیه السلام) را دوست داشتم و خودت شاهدی که اسم حسین برایم عزیز بود؛ پس مرا از او جدا نکن. مادرجان! دوست دارم هر شب پنجشنبه اگر وقت کردی به سر قبرم بیایی و مرا دعا کنی. در آخر از تو التماس دارم که شیر پاکت را به من حلال کنی و با این کارت روح مرا شاد کنی. برادرجان! خودت می دانی که چقدر از ته قلب تو را دوست داشتم. وقتی از همه جا ناامید می شدم، پیش تو می‌آمدم و از تو روحیه می‌گرفتم و خدا می داند که من هر چه داشتم و دارم از تو است. از تو التماس دعا دارم و امیدوارم مرا حلال و در دعاهایت فراموشم نکنی. و اما برادران دیگرم! راستش من به داشتن برادرانی چون شما افتخار می کردم و می کنم و شما هم امیدوارم مرا از دعاهای خیرتان فراموش نکنید. ضمنا حتی الامکان قبرم هم سطح زمین و در کنار قبر برادرانم مجتبی‌پور، عسگر عبدالجبار و ایوب خطایی دفن کنید و روی قبرم فقط طلبه نوشته شود که من این لفظ را خیلی دوست دارم. و اما شما خواهرانم و زن داداشهایم! دوست ندارم در مرگ من، سینه‌ای چاک و صورتی خراشیده شود که خداوند این گونه اعمال را مکروه داشته. دوست دارم شماها بازیچه دست غربی‌ها نشوید و این را بدانید که ما اصلا برای این که ضروریات دین- که از آنها حفظ حجاب است- از بین نرود، خون می‌دهیم. دوست دارم مثل همیشه با عفت باشید، به دخترهایتان درس حجاب را بیاموزید و به پسرانتان درس ایثار و شهادت را بیاموزید و همیشه دعاگوی امام باشید. در پایان از اساتید محترم مخصوصا حجه الاسلام شیخ اسماعیل اعلایی و حضرت حجه الاسلام شیخ عبدالمجید بنابی و حضرت حجه الاسلام سید موسی آتشی زر و حضرت حجه الاسلام شیخ مصطفی باقری بنابی امام جمعه محترم و مخصوصا از برادر بزرگوارم حضرت حجه الاسلام شیخ حسین دانشیان می‌خواهم که بی ادبی‌ها و اهانت‌های بنده را با بزرگواری خودشان ببخشند و مرا از دعاهای خیرشان محروم نسازند. ذکر این نکته را در وصیت نامه‌ام لازم می‌دانم که بنده راضی نیستم بعد از مرگ من و یا مثلا از عنوان شهید بودن من کسی استفاده کند و دسته یا گروهی را تقویت و یا گروهی را تضعیف کند.


[ سه شنبه 94/7/21 ] [ 9:19 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

مقام معظم رهبری (حفظه الله):

 

·     مذاکره‌ى آمریکا با جمهورى اسلامى ایران، یعنى نفوذ؛ تعریفى که آنها براى مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را براى تحمیل باز کنند.

·        مذاکره‌ى با آمریکا ممنوع است به‌خاطر ضررهاى بى‌شمارى که دارد و منفعتى که اصلاً ندارد؛ همان‌طور که در مباهله همه‌ى ایمان در مقابل کفر قرار گرفت، امروز، همه‌ى ایمان در نظام جمهورى اسلامى در مقابل کفر قرار گرفته است.

·         در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژى هسته‌اى، هرجا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد - که البتّه طرفهاى ایرانى بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایى بالاخره آنها فرصتهایى پیدا کردند - یک نفوذى کردند، یک حرکت مضرِّ براى منافع ملّى انجام دادند؛

·          یک عدّه‌اى میگویند آقا شما چرا با مذاکره‌ى با آمریکا مخالفت میکنید؟ امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلان‌کس، امام حسین هم مذاکره [کرد].

·         اوّلاً بحث مذاکره‌ى به معناى امروزى نیست؛ مذاکره‌ى امروزى یعنى معامله، امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد؟ امام حسین با ابن‌سعد معامله میکرد؟

·         ثانیاً ما با مذاکره‌ى با همان معناى امروزى مخالفتى نداریم؛ ما الان با همه‌ى دنیا داریم مذاکره میکنیم.


[ پنج شنبه 94/7/16 ] [ 5:50 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول

آن‌های هوی و نعره مستانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما

گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

 


[ شنبه 94/7/11 ] [ 6:9 صبح ] [ حجت قاسم خانی ]

شیخ مرتضی طالقانی، این عارف و سالک راحل، که دانش را با عمل درآمیخت، در محرم الحرام سال (1363 هـ . ق) در 89 سالگی، در حجره خود در مدرسه سید محمد کاظم یزدی، واقع در نجف اشرف که سالیان درازی در آن جا به تدریس، عبادت و ریاضت مشغول بود، مرغ جانش از قفس تنگ دنیا به سوی جهان بی نهایت پرواز کردچگونگی رحلت این عالم فرزانه خود، داستان جالبی دارد که نشان دهنده روح پاک و مهذب این بزرگوار است و شنیدن آن برای راهیان کوی دوست عبرت آمیز است

استاد محمد تقی جعفری به مناسبت های گوناگون در سخنرانی ها و نوشته هایش، نام استادش را می برد.استاد علامه جعفری در جلد 13 شرح نهج البلاغه (1) خود ماجرای عجیب رحلت استادش مرحوم شیخ مرتضی طالقانی را اینگونه بیان کرده است

استاد بسیار وارسته از علائق مادّه و مادّیّات و حکیم و عارف بزرگ مرحوم آقا شیخ مرتضى طالقانى قدّس اللّه سرّه که در حوزه علمیّه نجف اشرف در حدود یک سال و نیم خداوند متعال توفیق حضور در افاضاتش را بمن عنایت فرموده بود ، دو روز به مسافرت ابدیش مانده بود که مانند هر روز بحضورش رسیدم ، وقتى که سلام عرض کردم و نشستم ، فرمودند : براى چه آمدى آقا ؟ عرض کردم : آمده‏ام که درس را بفرمائید

 شیخ فرمود : برخیز و برو ، آقا جان برو درس تمام شد . چون آنروز که دو روز مانده به ایّام محرّم بود ، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرّم وارد شده است و درسهاى حوزه نجف براى چهارده روز باحترام سرور شهیدان امام حسین علیه السّلام تعطیل است ، لذا درسها هم تعطیل شده است ، عرض کردم : دو روز به محرّم مانده است و درسها دائر است

 شیخ در حالیکه کمترین کسالت و بیمارى نداشت و همه طلبه‏هاى مدرسه مرحوم آیة اللّه العظمى آقا سیّد محمّد کاظم یزدى که شیخ تا آخر عمر در آنجا تدریس میکرد ، از سلامت کامل شیخ مطّلع بودند . فرمودند :

 

آقا جان بشما میگویم : درس تمام شد ، من مسافرم ، « خر طالقان رفته پالانش مانده ، روح رفته جسدش مانده » این جمله را فرمود و بلافاصله گفت :  

لا إله إلاّ اللّه در این حال اشک از چشمانش سرازیر شد و من در اینموقع متوجّه شدم که شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر میدهد با اینکه هیچ گونه علامت بیمارى در وى وجود نداشت و طرز صحبت و حرکات جسمانى و نگاه‏هایش کمترین اختلال مزاجى را نشان نمیداد . عرض کردم : حالا یک چیزى بفرمائید تا بروم . فرمود : آقا جان فهمیدى ؟ متوجّه شدى ؟ بشنو  

تا رسد دستت به خود شو کارگر      چون فتى از کار خواهى زد به سر 

بار دیگر کلمه لا إله إلاّ اللّه را گفتند و دوباره اشک از چشمان وى به صورت و محاسن مبارکش سرازیر شد . من برخاستم که بروم ، دست شیخ را براى بوسیدن گرفتم ، شیخ با قدرت زیادى دستش را از دست من کشید و نگذاشت آنرا ببوسم [ شیخ در ایّام زندگیش مانع از دستبوسى میشد ]

من خم شدم و پیشانى و صورت و محاسنش را بوسیدم ، قطرات اشک چشمان شیخ را با لبان و صورتم احساس کردم که هنوز فراموش نمى‏کنم

 پس فرداى آنروز ما در مدرسه مرحوم صدر اصفهانى در حدود یازده سال اینجانب در آنجا اشتغال داشتم ، اوّلین جلسه روضه سرور شهیدان امام حسین علیه السّلام را برگذار کرده بودیم .  

مرحوم آقا شیخ محمّد على خراسانى که از پارساترین وعّاظ نجف بودند ، آمدند و روى صندلى نشستند و پس از حمد و ثناى خداوند و درود بر محمّد و آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله ، گفتند : إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ شیخ مرتضى طالقانى از دنیا رفت و طلبه‏ها بروند براى تشییع جنازه او

 همه ما برخاستیم و طرف مدرسه مرحوم آقا سیّد کاظم یزدى رفتیم و دیدیم مراجع و اساتید و طلبه‏ها آمده‏اند که جنازه شیخ را بردارند .  

از طلاّب مدرسه مرحوم سیّد داستان فوت شیخ را پرسیدیم . همه آنها گفتند : شیخ دیشب مانند همه شبهاى گذشته از پلّه‏هاى پشت بام بالا رفت و در حدود نیم ساعت بمناجات سحرگاهى با صداى آهسته مانند همیشه پرداخت و سپس از پلّه‏ها پائین آمد و نماز صبح را خواند پس از دقائقى چند چراغ را خاموش کرد تا اینجا حالت همیشگى شیخ بود ، ولى شیخ همیشه نزدیکى طلوع آفتاب از حجره بیرون مى‏آمد و در حیات مدرسه قدم مى‏زد و بعضى از طلبه‏ها و اغلب جناب حجّة الاسلام و المسلمین آقا سیّد هادى تبریزى معروف به خداداد میرفتند (2) و صبحانه شیخ را آماده مى‏کردند و شیخ میرفت به حجره و تدریس را شروع مى‏فرمود

 امروز صبح متوجّه شدیم که با اینکه مقدارى از طلوع آفتاب میگذرد، شیخ براى قدم زدن در حیات مدرسه نیامد ، لذا نگران شدیم و از پشت شیشه پنجره حجره شیخ نگاه کردیم دیده‏اند که به حال مراقبه تکیه فرموده و جان به جان آفرین تسلیم کرده و عالم از او یتیم مانده است.قدّس اللّه نفسه الزکیّه و افاض اللّه علینا من برکاته النفیسة

من با مشارکت مرحوم میرزا آقا سید محمّد تقی آل احمد طالقانی رحمه اللّه متکفّل غسل ایشان شدیم و عطری شدید در مغسل می‏شنیدیم و آن پیکر پاک و نور تابناک را در وادی السّلام به خاک سپردیم

و بدینسان فقیه عالیقدر، حضرت آیة اللّه العظمی شیخ مرتضی طالقانی در محرّم سال1363  قمری دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلاء پیوست. »

 

شور و نشاط شیخ مرتضی در شب وفاتش

 

طلاّب‌ مدرسه سیّد می‌گویند: در شب‌ رحلتش‌ مرحوم‌ شیخ‌ مرتضی‌ همه‌ طلاب را جمع‌ کرد در حجره‌، و از شب‌ تا به‌ صبح‌ خوش‌ و خرّم‌ بود و با همه‌ مزاح‌ می‌کرد و شوخی‌های‌ قهقهه‌آور می‌نمود. و هرچه‌ طلاّب‌ مدرسه‌ می‌خواستند بروند در حجره‌های‌ خود می‌گفت‌: یک‌ شب‌ است‌ غنیمت‌ است‌؛ و هیچکدام‌ از آنها خبر از مرگش‌ نداشتند

هنگام‌ طلوع‌ فجر صادق‌ شیخ‌ بر بام‌ مدرسه‌ رفت‌ و اذان‌ گفت‌ و پائین‌ آمد و به‌ حجره خود رفت‌، هنوز آفتاب‌ طلوع‌ نکرده‌ بود که‌ دیدند شیخ‌ در حجره‌ رو به‌ قبله‌ خوابیده‌ و پارچه‌ای‌ روی‌ خود کشیده‌ و جان‌ تسلیم‌ کرده‌ است‌

خادم‌ مدرسه سیّد می‌گوید: در عصر همان‌ روزی‌ که‌ شیخ‌ فردا صبحش‌ رحلت‌ نمود، شیخ‌ با من‌ در صحن‌ مدرسه‌ در حین‌ عبور برخورد کرد و به‌ من‌ گفت‌

أنْتَ تَنامُ اللَیْلَةَ وَ تَقْعُدُ بِالصُّبْحِ وَ تَروحُ إلَی‌ الْخَلْوَةِ وَ تَجی‌ظ“ءُ یَمَّ الْحَوْضِ تَتَوَضَّأُ یَقولونَ: شَیْخ‌ مُرْتَضَی‌ ماتَ. «تو امشب‌ می‌خوابی‌ و صبح‌ از خواب‌ بر می‌خیزی‌ و می‌روی‌ دست‌ به‌ آب‌ برای‌ ادرار و می‌آئی‌ کنار حوض‌ وضو بگیری‌ می‌گویند: شیخ‌ مرتضی‌ مرده‌ است‌. » 

چون‌ خادم‌ مدرسه‌ عرب‌ بوده‌ است‌ لذا این‌ جملات‌ را مرحوم‌ شیخ‌ با او به‌ عربی‌ تکلّم‌ کرده‌ است‌

خادم‌ می‌گوید: من‌ اصلاً مقصود او را نفهمیدم‌ و این‌ جملات‌ را یک‌ کلام‌ ساده‌ و مقرون‌ به‌ مزاح‌ و سخن‌ فکاهی‌ تلقّی‌ کردم‌. صبح‌ که‌ از خواب‌ برخاستم‌ و در کنار حوض‌ مشغول‌ وضوء گرفتن‌ بودم‌، دیدم‌ طلاّب‌ مدرسه‌ می‌گویند: شیخ‌ مرتضی‌ مرده‌ است‌. رحمةُ الله‌ علیه‌ رحمةً واسعةً.

 

مرگ‌ اگر مرد است‌ گو نزد من‌ آی‌               تا در آغوشش‌ بگیرم‌ تنگ‌ تنگ‌

من‌ ز او جانی‌ ستانم‌ پر بها                         او ز من‌ دلقی‌ ستاند رنگ‌ رنگ‌


[ سه شنبه 94/4/16 ] [ 8:26 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]

 

محمود عتیق معروف به حاجملاآقاجان زنجانی در سال 1252 هجری شمسی بدنیا آمد ودرسال 1335 هجری شمسی در گذشت. او از علمای بزرگ شهر زنجان بود.

او در روستای آقکند از توابع زنجان بدنیا آمد.علوم دینی را در مدرسه? «سید» زنجان آغاز کرد. نزد علمای بزرگی تلمذ کرد، مثل آیتالله شیخ فیاض دیزجی و آخوند ملا قربانعلی زنجانی. در فقه، اصول، فلسفه و عرفان تحصیل کرد و حتی در علوم غریبه نیز ید طولایی یافت. در همان دوره بود که شروع به تهذیب نفس کرد. ارادتش به اهلبیت مثالزدنی بودواز جمله بنده های بواقع مخلص ومجاهد خدا بود.

خیلی از بزرگان عرفان، دیدار با ملا آقا جان را از نقاط عطف و تأثیرگذار زندگیشان میدانستند، علمایی مثل آیتالله محمد جواد انصاری همدانی و شیخ جعفر مجتهدی. بعضی از علمای بزرگ، مثل ایتالله مصطفوی، سید موسی شبیری زنجانی ، علامه طباطبایی و شیخ مهدی دشیری به علم و دانش او اعتراف کرده بودند و او را از نوابغ عصر خود به شمار میآوردند.

حاج ملا آقا جان  در سفری به عتبات، با سر و وضعی بسیار آشفته و با پای برهنه و بسیار بیدلانه طی طریق میکردهاست. در اثنای راه به دشت همواری میرسد و همین که میخواهد از کنار جالیزی عبور کند، دهقان سالخورده عربی که سرگرم آبیاری بوده و به او نهیب میزند که:تو کیستی و با این سر و وضع در اینجا چه میکنی؟!

میگوید

من عاشق و دلباخته مولایم حسین بن علی (علیه السلام) هستم و بیدلانه به زیارت او میروم

دهقان سالخورده با شنیدن پاسخ حاج ملا آقاجان ، بیل خود را بر میدارد و به او میگوید

ادعای بزرگی کردی! باید ثابت کنی که عاشقی

میپرسد: چگونه؟
میگوید

در میان عاشق و معشوق حجاب و فاصلهای نیست. از همین جا که ایستادهای به محبوب خود سلام کن اگر جواب سلامت را دادند که هیچ و گرنه با همین بیل ادبت خواهم کرد

 
حاج ملا آقاجان لحظاتی به فکر فرو میرود و برای آنکه طرف را بیازماید به او میگوید
تو که این پیشنهاد را به من میکنی، این آمادگی را در خود میبینی؟!

مرد عرب جواب میدهد

من که ادعایی نکردهام تا آن را ثابت کنم، تو باید ادعای خود را ثابت کنی

که: البینه علی المدعی، ولی با این وجود سلامی میکنم، شاید جواب سلام مرا دادند

و بعد تیمم میکند و رو به قبله میایستد و میگوید

 

السلام علیک یا ابا عبدالله!

حاج ملا آقاجان  از چهار جهت جواب سلام آن دهقان سالخورده را از زبان محبوب خود میشنود و از هوش میرود

پیرمرد دهقان او را به هوش میآورد و میگوید
حالا نوبت توست! برخیز و عاشقی خود را ثابت کن
حاج ملا آقاجان  با دست و پایی لرزان میرود و به قول خودش یک وضوی علمایی میگیرد و رو به قبله میکند و با چشمی گریان و دلی سوزان عرضه میدارد

السلام علیک یا ابا عبدالله! بابی انت و امی یا مولای!

حاج ملا آقاجان  میگوید که من جواب سلام خود را نشنیدم ولی آن پیر مرد عرب که شکسته دلی مرا دید با لحنی نصیحت آمیز به من گفت

جواب سلام تو را دادند ولی خیلی آهسته! انسان وقتی میخواهد به خدمت امام بزرگواری چون حسین بن علی (علیه السلام) برسد باید مراتب ادب را رعایت کند و در نهایت احترام و فروتنی به محضر آن حضرت سلام کند نه با ادعا! باید آدم شد و آدمیت به داشتن سر و وضع پریشان نیست

 


[ دوشنبه 94/4/15 ] [ 7:59 عصر ] [ حجت قاسم خانی ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ
لینک دوستان
چه انتظار عجیبی !!! تو در میان منتظران هم عزیز من چه غریبی عجیب تر آنکه چه آسان نبودنت شده عادت چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی فقط نشسته و گفتیم خدا کند که بیایی
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 128780